شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیران شبستر» ثبت شده است

سلام

دیروز خبری خواندیم که یکی از اعضای شورای شهر و خیل عظیمی از همشهریان ، با ارسال طوماری به استانداری ، خواستار ابقای فرماندار فعلی شهرستان شده اند . در این راستا لازم دیدم برای تنویر و تنظیم ! افکار عمومی مطالبی را یاد آور شوم که هم حوصله ی خوانندگان سر نرود و هم نرمشی به انگشتانم داده باشم:

۱۹ نظر ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۴۸
حمید خان راضی !

باب شده است که مدیران در کشور ما باید حقوق ماهیانه را بگیرند و پشت میزهایشان پا روی پا بیاندازند، جهت سوزاندن چربی اطراف شکم به دنبال تردمیل با اقساط مناسب بگردند ، فقط انتقاد کنند، گاهی هم بیانات شیوایی ایراد کنند ، فکر تازه نکنند، مردم را مشتی انسان های تامین بودجه ی اداره شان بدانند ، مشکل را حل ناشدنی دانسته و همه را گردن اینترنت و ماهواره و تحریم بیاندازند، جوانان خوش فکر را رها کرده و مدام داد بی پولی بزنند و بعد توقع داشته باشند همه چیز درست شود.

البته گاه هم ندای "وا اسلاما" سر دهند..!

۲ نظر ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۱
حمید خان راضی !

سلام

مدیون منین اگه فکر کنین تصور برخی از شهروندان اینه که این همه به رخ کشیدنهای مقام اولی در سالهای ماضی توسط ادارات و تبریک گفتنشون به همدیگه ، کوچکترین ارتباطی به فرا رسیدن زمان تعویض برخی از مدیران و علاقه ی بیش از حد شون به میز و صندلیشون داره . اصلا ماها که همچین فکری نمیکنیم و چون عادت داریم مثبت اندیش باشیم ، همیشه تصورمون بر اینه که مدیران ادارات فقط از سر شوق خدمت به مردم همیشه در صحنه ، و بدون هیچگونه چشمداشت ، مثل شمع می سوزند و نور می افشانند ! (البته آخرین اخبار حاکیست که قراره برخی از این مدیران گاز سوز بشوند) و گاهگاهی هم برای اینکه تبریک دانی مردم خالی نباشه ، قهرمان شدنشون در سالهای قبل رو به خودشون و ما ملت شریف تبریک میگن و صد البته بنر هم میزنن ، والا امکان تعویض برخی از اینها کوچکترین ارتباطی به موضوع نداره و افرادی هم که گاهگاهی دور هم جمع میشن و دنبال راهکار برای ابقای فلان مدیر هستند کاملا بصورت خودجوش ! و فقط برای رضای خدا اقدام میکنند !

اما ....

۲۱ نظر ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۸:۰۹
حمید خان راضی !

سلام

دیروز بعد از مدتها توفیقی دست داد تا برای بار N ام فیلم اخراجی های اول را ببینم . یکی از صحنه هایی که تا بحال اینقدر تاثیر گذار نبود صحنه ای است که اکبر عبدی ( معروف به بایرام لودر! ) در اولین شب ورود به جبهه به سرعت دنبال عکاس رفته و میگوید : بچه ها ! عکاس باشی رو آوردم . یه عکس اینجا بعد ها تو تهران خیلی به درد می خوره ......


بی رو دربایستی یاد یه تعداد از عزیزان افتادم که این روزها به هر بهانه ای جلوی دوربین می روند . البته بر همگان واضح و مبرهن است که تاثیر میکروفن و تریبون و گوش شنوا بسیار بیشتر است اما چه باید کرد .... وقتی مادر نیست ، با زن بابا باید ساخت ..... (قویون اولمین یئرده ، گئچی یه عبدالکریم دییر لر !)


۱۶ نظر ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۰
حمید خان راضی !

سلام

باورش برای من سخت بود . میدونم برای شما هم سخته ولی واقعیت داره .

خبر اینه که بالاخره یک مدیر کشف شد که عذر خواهی بلده ! این نشون میده که بالاخره تو ایران به اون سطح از علم و آگاهی رسیدیم که بفهمیم - زبونم لال - ممکنه مدیری هم اشتباه بکنه. منظور از مدیری (یک مدیر ) هست ها . با مهران مدیری اشتباه نشه !

خیلی حرفها در این مورد دارم ولی چون زبونم از خوشحالی بند اومده ، بدون هیچگونه توضیحی ازتون دعوت میکنم تصویر ادامه مطلب رو ببینین

توجه مدیران ادارات خودمون رو به مقام و رتبه ی این مدیر هم خیلی جلب میکنم !

۷ نظر ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

آنهایی که حافظه ی خیلی قوی دارند یادشونه که در انتهای دولت قبل جاده ی حد فاصل شبستر تا صوفیان در عرض 10 روز "به اصطلاح" تمام شد و مسئولان با استفاده از روش "بوق و کرنا" آن را افتتاح کردند و کلی هم سر مردم منت گذاشتند که : آی رعیت ! دولت فخیمه از سر لطف و عنایت ، بار دیگر شما رعایا را مورد مرحمت ملوکانه قرار داد و جاده ای را که حتی پدر بزرگهای شما نیز تاریخ شروع آنرا به یاد ندارند 10 روزه تمام کرد!

اما................


۱۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۹
حمید خان راضی !

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

امروز صبح زودتر از بقیه ی روزها بیدار شده بودم. کار اداری داشتم و اگر کمی دیر تر می جنبیدم باز هم کارم به فردا می کشید. هر چند که زودتر بیدار شدن در روند کار اداری تاثیر ندارد . اگر بخواهد(بخواهند) که به فردا بکشد ، می کشد !


دستی به سر و رویم کشیدم تا ریش اصلاح نکرده و موهای نامرتب را بیشتر به هم بریزم . به گفته یکی از رفقا (که از آن اداره ای های با سابقه است) ، اینطوری بدبخت تر به نظر می رسم و ممکن است کارم سریع تر راه بیفتد. پیراهن یقه دیپلمات را نمیتوانستم بپوشم. چون هنوز بوی ادکلن میداد. پیراهن دیگری از داخل سبد لباس چرک ها یافته و بر تن کردم . چاره ای نبود .



تو این هوای گرم باید کت هم می پوشیدم ، چون ترکیب کت و تسبیح ، در خیلی از ادارات ، معجزه میکند ! روی کفشها را هم به نوبت با پشت ساق شلوار پای مخالف ! برق انداختم و از در زدم بیرون ......


۶۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

اگر به پیش نویس نامه هایی که در ادارات برای تایپ داده می شود دقت کنید و معلم ادبیات هم باشید نمره ای بین 3 تا 8 به این برگه ها خواهید داد. باز خدا پدر تایپیست ها را بیامرزد که معمولا پیش از تایپ ، این نامه ها را غلط گیری کرده و آبرو داری می کنند.

این از ادبیاتشان. اما من در مورد بقیه ی علوم هم در موردشان شک دارم . بنابر این یک فراخوان برای کارمندان ادارات و مدیرانشون میذارم که مسئله ی ریاضی طرح شده در ادامه مطالب رو حل کنند و جواب رو تو قسمت نظرات بنویسند. (البته اگر از وقت اداری اضافه آوردن و نوشتن تبریک برای انتصاب آبدارچی شرکت فضولات مرغی در دالقوز آباد سفلی  براشون فرصتی باقی گذاشت)

و اما مسئله مورد نظر :

۷ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۸
حمید خان راضی !

آقای رئیس‌‌جمهور! (اگر اجازه دهید از واژ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌های "مستقر" و "منتخب" استفاده نکنم.) جناب آقای روحانی رئیس‌‌ محترم جمهور! به عنوان یک شهروند از شما خواهش می‌کنم هرگز عبارت "نوکر ملت" را بر زبان نرانید.

 آقا باش و سر جای خودت بشین! راستش را بخواهید آقای رئیس‌ جمهور، با اینکه این عبارت را هزاران بار شوخی - جدی شنیده‌ام، اما معنای واقعی آن را با دولت نهم و دهم فهمیدم. اساسا یکی از دلایل مهم مقبولیت شما نزد مردم و رای اکثریت، فرار از فرهنگ نوکرم چاکرم بود. مردم از اینکه رئیس‌‌‌ جمهور، ناهارش را از خانه ببرد و بعد از ظهر روی زیلو کز کند و چرت بزند خوش‌شان نمی‌آید.

دنیا ، دنیای حرفه ای هاست...


۲ نظر ۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۳
حمید خان راضی !