شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۸۸ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

سلام

متنی که در ادامه میخوانید برگرفته از کتاب (حاج آقا) از صادق هدایت است. مدیونین اگه فکر کنین ربطی به وضعیت الان ما داره ها ....... این حرف ها مال اون موقع ها بود !

توی دنیا دو طبقه مردم هستند: بچاپ و چاپیده. اگر نمی خواهی جزو چاپیده ها باشی ، سعی کن که دیگران را بچاپی. سواد زیادی هم لازم نیست ، آدم را دیوانه میکنه و از زندگی عقب میندازه. فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن. چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی کافیست ، تا بتوانی حساب پول را نگه داری و کلاه سرت نره ، فهمیدی؟ حساب مهمه ، باید هرچه زودتر وارد زندگی شد.

همینقدر .....

۶ نظر ۰۴ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۱
حمید خان راضی !

سلام

اخیرا چون مواردی از توهم ، خودشیفتگی و خصوصا جو گیر شدگی حاد در شهرستان مشاهده شده من هم تصمیم گرفتم جو گیر بشوم و دوستان و همشهریان رو بر علیه هر سه مورد واکسینه کنم !

شاید برای شما هم پیش اومده که موردی رو شنیدین که تو دلتون قاه قاه بهش خندیدین اما به هر دلیلی نخواستین یا نتونستین به گوینده انتقالش بدین که بابا ! پیاده شو با هم بریم !

برخی موارد هم هستن که چون از آمار دقیق و صحت مطلب اطمینان نداریم ترجیح میدیم ما هم به صف تایید کنندگان و منتشر کنندگان بپیوندیم . مثل این جمله ی آشنا که "ایرانی ها با هوش ترین مردم دنیا هستند !"

داستان های زیادی در این مورد به ذهنم می رسه از جمله مورچه ای که در جوی آب افتاد و فریاد زد "کمک کنید که دنیارا آب برد!!" یا داستان آن کودکی که در مقابل سکوت همگان در برابر لباس خیالی پادشاه ، داد زد "پادشاه لخت است!"

قبل از اینکه دوستان رو با نشانه های بیماری خطرناک خود شیفتگی آشنا کنم ، نظر شما رو به چند مورد از نشانه های ابتلاء که در شهرستان ما دیده شده جلب می کنم :

۸ نظر ۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۸:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

زینت بخش مطلب امروزمان عکس یکی از شهدای گرانقدر شبستر است . البته بر خلاف عرف این روزها ، مطلب با "شهدا شرمنده ایم" و " عکس شهدا را میبینیم و عکس شهدا عمل می کنیم" شروع نمی شود چرا که بنده نه مدیر اداره هستم و نه قصد دارم بشوم ! همچنین قصد شرکت در انتخابات آینده را نیز ندارم و امیدوار هم هستم که لا اقل به احترام این عزیزان ، شو مسخره ی دادن پتو و روتختی به خانواده ی معظم شهدا ، اینبار جزو برنامه های تبلیغاتی نباشد !

امروز بالاتر از مقبره ی شیخ محمود شبستری ، عکس شهیدی را دیدم که نام و چهره اش برایم آشناست ، چرا که با یکی از این دو برادر ، چند سال در یک کلاس نشسته ام و با دیگری هم سلام و علیکی دورادور داشتم . اما مسئله ای در این تابلو بود که آزارم می داد. برگشتم و دوباره نگاه کردم .

شما هم ببینید :



متوجه اشکال مطلب شدید ؟ اشکال اینجاست که ....
۴ نظر ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۵:۳۱
حمید خان راضی !

سلام

از قدیم و ندیم گفتن :

هر چه بگندد نمکش می زنند ..... وای به روزی که بگندد نمک


چرا؟



تو یه وبلاگی ! نظری به اسم کارکنان  (باحتمال زیاد کارکنان دانشگاه) گذاشتن که خودتون ببینین بهتره:

۷ نظر ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۷
حمید خان راضی !

متن کتاب‌های درسی عوض شده است: «مادر آب داد، مادر نان داد، مادر غذا داد، مادر دیکته‌ها را برای‌ما می‌خواند، در حالی که به خاطر پوست کندن پیاز اشک از چشمانش جاری بود، مادر دانشگاه رفت، مادر با ما بزرگ شد، مادر با ما درس می‌خواند

روز مادر

مادر .....

۳ نظر ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۵۹
حمید خان راضی !

پدرم همیشه می‌گوید این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم .......

۰ نظر ۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۰
حمید خان راضی !

سلام

نوشته ی امروزم کمی متفاوت است . شاید تلخ باشد اما حرف دل است . هر وقت صحبت جنگ می شود ، عده ای کلمات را متفاوت تر از همه می شنوند . هفته ی دفاع مقدس ، برای بعضی ها هفته ی پر کاری است . باید مراسم برگزار کنند و نمایشگاه بزنند و بر در و دیوار پلاکارد و بنر بچسبانند و این هفته را گرامی بدارند !

بعضی ها هم باید از این هفته حداکثر استفاده را ببرند و سخنرانی ها بکنند و جلسه ها تشکیل بدهند و صد البته حق جلسه هم بگیرند ....

شاید برای مردم عادی هم جالب باشد، نمایشگاهی بر پا می شود و سرود حماسی پخش می شود و چند تا گونی روی هم چیده می شود و کارمندان محترم ادارات هم چند روز چفیه بر گردن می آویزند و عرق مبارک را با آن از سر و صورت می زدایند ... اما چفیه برای من و بعضی ها معنایش ورای عرق گیر است .....


توضیح دادنش کار مشکلی است . توضیح نارنجک ضامن کشیده را در دست نگه داشتن برای نسلی  که آیفون 5 در دست دارد آسان نیست . توضیح دادن صدای تیر مستقیم تانک برای نسلی که این صدا ها را در گیم های اینترنتی تجربه میکند و همیشه هم برنده می شود ساده نیست . توضیح دادن تکه تکه شدن همسنگر انسان در مقابل دیدگانش ، در قالب کلمات نمی گنجد.... اما ....

من می نویسم . بیاد همسنگرانم . به یاد هم درسهایم . به یاد آنانی که پرواز روحشان را به چشم دیدم . به یاد آنانی که آوردن استخوانهایشان نیز بعد از سی سال ، روح لطیف خیلی ها را آزرده میکند .

می نویسم و با افتخار می گویم : برادرانم ، شکستن قامت شما شاید باعث راستی گردن خیلی ها شده است.... اما کمر میهن از شکستن استخوان شماست که پا بر جاست .

شاید من و امثال من امروز در کنج عزلت ، آشیانه ی تنهایی را برگزیده ایم . اما غریو آخر شما در ذهن ما شروع عشق بود ... تا ابد یاد ما میزبان حضور مردانه شماست ... . می نویسم و تقدیم میکنم به روح آنانی که هنوز گرمی خونشان را بر دستانم کسی نتوانسته است سرد کند..

شاید به مذاق عده ای خوش نیاید و خاطر مبارک را مکدر کند . اما ....


۴ نظر ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۱۴
حمید خان راضی !

سلام این متن به قلم من نیست و از زبان یک زن نوشته شده




یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...


۲۵ نظر ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۱۴
حمید خان راضی !

عطر میلاد تو، چون نسیم بهشتی است که مشام دل‏ها را می‏نوازد

 میلادت چون شکوفه‏ های بهاری، به جان‏های مشتاق، طراوت می‏بخشد.

میلاد بانوی مهر و وفا، مظهر جود و سخا، حضرت معصومه علیهاالسلام مبارک باد!



به یمن میلادت، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم.میلادت، نور به چشم‏ها می‏پاشد و سرور به دل‏ها ؛ و رایحه بهشتی ‏ات، مشام دل را با عطر خوش حضور می‏نوازد




۱۵ نظر ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۴
حمید خان راضی !

سلام

شاید برای شما هم اتفاق افتاده است که اخبار بیست و سی را گوش کنید و گوینده ی مربوطه با اعتماد به نفسی مثال زدنی ،  آماری در مورد وضع خوب اقتصاد کشورمان و بدبختی و فلاکت کشور های اروپایی -یا یک چیزی تو همین مایه ها- گفته باشد . در اکثر موارد و در مودبانه ترین حالت کلمه " حرف مفت " بکار خواهد رفت !


اما "حرف مفت" یعنی چه ؟

۱ نظر ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۲۴
حمید خان راضی !