شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۲۱۸ مطلب با موضوع «ناهنجاری های رفتاری و اجتماعی» ثبت شده است

سلام

مطالبی را که در ادامه خواهید خواند توسط یکی از خوانندگان خوب وبلاگ (که اظهار کرده اند دانشجوی دانشگاه پیام نور بنیس هستند) برای من توسط ایمیل ارسال گردیده است .  هر چند که نهایت ادب و متانت در مطالبشان رعایت شده است ، در برخی قسمتها تغییر جزئی در مطلب ارسالیشان (صرفا به لحاظ نگارشی) داده ام. انتشار این مطلب  ، به معنای تایید یا تکذیب آن از طرف وبلاگ نیست .

مطمئنا طبق روال قبلی منتظر پاسخگویی از طرف مسئولین این دانشگاه خواهیم بود هر چند که من و شما نیک میدانیم که این انتظار چقدر طول خواهد کشید.....


آن روز در آن سنگرها می دیدیم...



امروز در این سنگر ها می بینیم ....



۱۸ نظر ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۰۱
حمید خان راضی !
سلام
از اونجاییکه بحث ازدواج و طلاق به مذاق خوانندگان عزیز بسیار خوش آمده ظاهرا. تصمیم گرفتم پست بعدی رو اختصاص بدم به یکی از معضلات اجتماعی و بررسی رفتارهای بانوان. عده زیادی می گویند که خانمها پر توقع هستند، من کاملا با این عقیده مخالفم .  اکثریت قریب به اتفاق خانمها فقط چند خواسته کوچک و ساده دارند که شاید در هر خانه ای پیدا شود!

 بطور مثال:


۲۵ نظر ۳۱ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۷
حمید خان راضی !

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

به مبارکی و میمنت امروز خبری خواندم در مورد ازدواج !  کمیسیون فرهنگی مجلس طرحی را ارایه داده است که بر اساس آن اولویت استخدام با مردان متاهل فرزند دار سپس متاهل بعد زنان متاهل فرزند دار و بعد زنان متاهل و در آخر از همه مجردان قرار دارند.


این خبر در ذهنهای صفر کیلومتر ! ایجاد شادی زائد الوصف میکند. و شاید بسیاری از افراد بر درایت و هوشمندی دوستان در کمسیون فرهنگی مجلس آفرین بگویند و دعایشان کنند که چقدر به فکر تحکیم بنیاد خانواده و افزایش انگیزه ازدواج هستند و کلی هم تقدیر و تشکر ازشان بشود و چه بسا که لوح تقدیر یا نشان درجه 1 افزایش زاد و ولد ! دریافت کنند! اما اگر از من میشنوید همانقدر که سیاستهای رئیس کل بانک مرکزی در کاهش نرخ ارز کاربرد داشت و همانقدر که مسکن مهر باعث پایین آمدن قیمت مسکن شد ، این طرح هم باعث افزایش ازدواج می شود.



زندگی مجردی ، علیرغم تمام سختیهایی که داشته ، یک حسن برای من دارد و آنهم اینست که باقتضای شرایط منزل مجردی ، خیلی وقتها مجبورم تن ماهی بخورم و همین امر ناخواسته باعث بالا رفتن فسفر مغز میشود و در مواجهه با چنین خبرهایی ، بجای کف و سوت بلبلی ! و ایضا تشویقهای جور واجور، اندکی می اندیشم! به اینکه :


این مسئله گرچه در نگاه اول جزو سیاستهای تحکیم خانواده و افزایش جمعیت به حساب می آید اما در باطن خود برنامه ای به شدت ضد خانواده است.


چرا ؟؟؟؟؟


۵۹ نظر ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۱
حمید خان راضی !

سلام

امروز صبح زودتر از بقیه ی روزها بیدار شده بودم. کار اداری داشتم و اگر کمی دیر تر می جنبیدم باز هم کارم به فردا می کشید. هر چند که زودتر بیدار شدن در روند کار اداری تاثیر ندارد . اگر بخواهد(بخواهند) که به فردا بکشد ، می کشد !


دستی به سر و رویم کشیدم تا ریش اصلاح نکرده و موهای نامرتب را بیشتر به هم بریزم . به گفته یکی از رفقا (که از آن اداره ای های با سابقه است) ، اینطوری بدبخت تر به نظر می رسم و ممکن است کارم سریع تر راه بیفتد. پیراهن یقه دیپلمات را نمیتوانستم بپوشم. چون هنوز بوی ادکلن میداد. پیراهن دیگری از داخل سبد لباس چرک ها یافته و بر تن کردم . چاره ای نبود .



تو این هوای گرم باید کت هم می پوشیدم ، چون ترکیب کت و تسبیح ، در خیلی از ادارات ، معجزه میکند ! روی کفشها را هم به نوبت با پشت ساق شلوار پای مخالف ! برق انداختم و از در زدم بیرون ......


۶۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

به پیشنهاد بسیاری از دوستان (و صد البته بکمک اونهاو شما) میخوام بحثی باز کنم در خصوص خرافاتی که در دین ما وارد شده. بسیاری از چنین خرافاتی ، ناخواسته بوده و ناشی از شرایط زندگی آدمها بوده و  بعضی از اونها با اهداف خاصی اعمال شده .


این خرافات به مرور زمان اینقدر در ذهن و جان مردم پیشرفت کردن که تبدیل به "فرهنگ" و بعد از اون تبدیل به "باور های دینی" شدن . اسلام دین روشنگری و ضدیت با جهل و نادانیست، اما چه بسا که تلاش برای نزدیک شدن به دین ، در خیلی از موارد باعث "فرار عده ای دیگر ازدین" میشود.


افراط و تفریط های بیشمار باعث شده تا یافتن "اسلام ناب محمدی" که امام خمینی همواره از آن سخن میگفت ، بسیار سخت شود . در ادامه مطالب به دو مورد که خود عینا شاهد بودم اشاره خواهم کرد و مثل همیشه تکیه بر اطلاعات ارزشمند شما خواننده ی گرامی ، در ادامه ی بحث یاریم خواهد کرد.


۲۳ نظر ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۷
حمید خان راضی !

سلام

شاید اینقدر گفته ایم که خودمان باورمان شده ! سالها قبل در یکی از تعطیلات گرم تابستان سفری به یکی از شهرهای مهمان دوست ! کشورمان داشتم. بدلایلی جاده بسته شده بود و دو سه روزی تردد کامیونها و به تبع آن ارسال مواد غذایی به شهر متوقف شد . ناگهان مغازه داران شهر در اقدامی هماهنگ ، قیمت اجناس خود را چند برابر کردند و این هماهنگی زمانی که مسافر غریبه ای به مغازه ای مراجعه میکرد آشکار تر می شد.

به مغازه ای رفتم و یک بطری َآب معدنی خواستم . مغازه دار بی آنکه سرش را بلند کند گفت :نداریم داداش. داشتم از تشنگی هلاک میشدم . گفتم ممکنه من از شیر مغازه کمی آب بخورم؟ سریع بلند شد و لیوانی آب از شیر باز کرد و بدستم داد. خوردم و گفتم :سلام بر حسین. آقا دستتون درد نکنه . ممنون.

آقاهه بلافاصله گفت . دست شما هم درد نکنه . میشه سیصد تومن ! بطری کوچک آب معدنی خنک صد و پنجاه تومان بود ! پانصد تومانی را تحویل دادم و یکعدد آدامس 4 تایی شیک ! بعنوان بقیه پول گرفتم و برای فراموش کردن موضوع ، رادیو ماشین را روشن کردم تا شاید علیرضا افتخاری بخواند و غصه مان یادم برود. رادیو داشت با حرارت از مهمان نوازی مردم همان شهر میگفت !


چه ربطی به موضوع داشت ؟ عرض میکنم !

۴۱ نظر ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۳
حمید خان راضی !

سلام

چندی پیش دانش آموزی در جمعی تعریف همی می کرد که :

مدیرمون گفته به باباهاتون بگین .... تومان به مدرسه کمک کنن. البته کمک کاملا اختیاریه ها. اما اگه کسی پول نیاره دو نمره از انضباطتون کم میکنم ! ( خدا وکیلی مفهوم اختیار رو باید اینجا یاد گرفت !)

البته هر سال مدیران ارشد آموزش و پرورش در مصاحبه های تمام قد تلویزیونی و رادیویی و بیسیمی ! عنوان میکنند که گرفتن پول توسط مدارس دولتی خلاف است و اصلا چنین چیزی وجود ندارد و هر کس اینکار را بکند پوستش را درسته میکنیم(به فتح کاف!) و متعاقبا پوستش را پر از کاه میکنیم (اینبار به ضم کاف!)


اما واقعیت این داستان را فقط بابا ننه هایی می دانند که فرزند به مسلخ - ببخشید به مدرسه دولتی - برده و ثبت نام کرده اند و خیلی اختیاری هم کمک کرده اند و می دانند که اگر جایی شکایت ببرند تا آن شکایت به نتیجه برسد احتمالا فرزند یاد شده دارای نتیجه شده است ! بقول استاد شهریار ...


ای به علت دندان نخفته تا به صبح ....... با من بگوی قصه که دندان کشیده ام !


این شعر رو که گفتم به فکرم رسید که مطلبی هم در مورد دندان و دهان (البته نه در مورد سرویس شدنش! بلکه در مورد بهداشتش!) بنویسم که دیدم اسب سخن راهوار شده و جاده کوتاه است و ترمز این اسب سخن هم ABS نیست و مکن است کار دستمان بدهد. بنابر این سخن را با حرف شادروان "ابوالقاسم حالت" به پایان بردیم که گفته بود :


۸ نظر ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۲
حمید خان راضی !

سلام


شما این مرد رو میشناسین؟


این مرد رو همه ماها روزی چند بار می بینیم ولی خیلی ها مون بی تفاوت از کنارش رد میشیم . شاید هم بسته به موقعیت مکانی و زمانی ، نیم نگاهی از روی ترحم یا تنفر بهش میندازیم . کمی فکر کنید؟

یادتون نیومد ؟ چند تا راهنمایی میکنم:


۲۵ نظر ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۵
حمید خان راضی !

آدم یکجوری‌اش می‌شود! طرف برای خودش کسی است؛ کلی مردم جمع شدند و بهش رای دادند، کلی عکس با کت و شلوار دارد! کلی شعار داده به این گندگی. چقدر تحلیل درباره شرایط خطیر خاورمیانه و وضع حقوق شهروندی در منطقه شاخ آفریقا دارد. باور کنید!


کلی برای خودش آدم مهمی است. اما همین ایشون دغدغه‌اش این است که دوران نمایندگی‌اش که تمام شد هنوز اجازه بدهند از پاویون استفاده کند یا بیاید داخل طرح ترافیک!



باور کردنش سخت است؛ نه؟ هیچ فکر می‌کردید کار ۲۱ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اینجا بکشد؟ باز صد رحمت به آن طرح حقوق مادام‌العمر؛ هزار آفرین به گلایه‌تان از کم بودن ۱۰۰ میلیون هزینه مصوب برای رهن خانه نمایندگان! لااقل اگر می‌خواهید دغدغه معیشت داشته باشید، دغدغه‌های گنده گنده داشته باشید. آدم دوست دارد اگر نماینده‌اش فقط به فکر رفاه حال خودش هم هست، باز آدم با عزت نفسی باشد. واقعا یعنی انقدر عشق خدمت دارین شماها؟


دارم طرح ۲۱ نفر از نمایندگان مجلس برای «استمرار حقوق مکتسبه غیرمالی نمایندگان» را می‌گویم. ۲۱ نفر از عصاره فضائل ملت(جان من بروید اسامی‌شان را بخوانید اینها را بشناسید) طرحی داده بودند تا بر اساس آن برخی حقوق غیر مالی نمایندگان مثل استفاده از پاویون، مجوز طرح ترافیک، حمل سلاح، پاسپورت سیاسی و… همچنان بعد از دوره نمایندگی برای نماینده محفوظ باشد. دلیلشان هم این بوده که اگر بده چرا در برخی کشورها اینطور هست؟!


البته گویا این طرح انقدر سخیف بوده که در همان مرحله وصول با مخالفتهایی روبرو شده و حتما به نتیجه نمی‌رسد اما از آنجا که اگرچه این طرح تصویب نشد اما آن نمایندگان همچنان نماینده هستند، در زیر برخی حقوق غیر مالی مکتسبه دیگر به نمایندگان پیشنهاد می‌شود. این نمایندگان می‌توانند در راستای رفع دغدغه‌های بحق خود این موارد را در طرحهای بعدی استفاده کنند.

۲۹ نظر ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۰
حمید خان راضی !