سلام
اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !
البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .
داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...
نگارنده قصد ندارم از شهردار شبستر دفاع کنم یا متهمشون کنم. چون هر چند که از طریق همین وبلاگ بارها مراتب ارادات خودم رو به عرض رسونده بودم! ولی آشنایی شخصی با ایشون ندارم چون شکر خدا مدتهاست که گذرم به شهرداری نیفتاده ولی حداقل اسم ایشون رو میدونستم و چهر ه ایشون برام شناخته شده بود.
در مورد شورای شهر هم من واقعیتش رو بخواین تا حالا تنها کاری که از این شورا دیده بودم فقط در حد تبریک و تسلیت و گرامی داشتن مناسبتهای تقویم بوده که در قالب بنرهای اینقدری ! به در و دیوار شهر کوبونده میشدن و بارها هم تقادیر و تشکرهاشونو از همین شهردار در قالب همین بنر ها احساس والمشاهده ! کرده بودیم.
امروز خبر دار شدیم که این شهردار عزیز رو ، این نمایندگان شورا عزل کردن . چرا ؟ من یکی که نمیدونم. البته ماه سلطان باجی خانم (همسایه سمت راستی ماه سادات نساء باجی که قبلا ها تو این وبلاگ ذکر خیرشون شده) میگفتن که اختلاف ها بیشتر جنبه ی شخصی داره و خیلی چیزای دیگه که سر سبز ، اجازه ی گفتنشو به زبان سرخ نمیده !
ولی من کاری به ریز مسائل ندارم . عزل شهردار درست ده دوازده روز قبل از پایان عمر شورای فعلی ، فقط یک معنی داره و اونم اینه که "دیدی آخرشو من زدم؟!؟". با اینهمه توصیه ای که آقا در مورد پرهیز از چنین حرکات بچه گانه و لشکر کشی های قدرت نمایی بیان فرمودن ، بخدا نشنیدنش نه فقط نادانی و کوته فکری بلکه جرم محسوب میشه.
خیلی دوست دارم که بدونم هدف از چنین کاری چی بوده ؟ فقط شورای محترم انتظار نداشته باشن که ما باورمون شده که احساس مسئولیت و احساس وظیفه ی خطیییییییر! اونم درست در دقیقه ی نود ! اونا رو وادار به چنین کاری کرده!
خوش بگذره