سلام
خسته نباشید آقای فرماندار
امروز عکسی از طرف یکی از خوانندگان به ایمیل من رسید که جای تفکر بسیار دارد . هر چقدر که خواستم بی توجه باشم نشد. اول خواهش میکنم تصویر را ببینید (هر چند که احتمالا دیده اید ) اگر برای شما مهم بود ، تشریف بیاورید ادامه مطالب دور هم کمی صحبت کنیم ...

بله........ آقای فرماندار، این مطلب از محاورات شعبان جعفری نیست، از محاورات خبر نگار شهرستان شبستر است که در اداره تحت امر شما دفتر دارد. شخصی که اگر خاطرتان باشد در انتخابات وبلاگ شخصی ایشان را به عنوان منبع خبرهای انتخاباتی معرفی کردید و معتبرش خواندید.
سوال من و خیلی از شهروندان این است. آیا در شهرستان شبستر ، قحط الرجال اینقدر بیداد میکند که خبرنگار آن شهر که ویترین فرهنگ و ادب شهرستان بایستی باشد ، باید چنین فردی باشد که چشم ببندد و دهان باز کند؟ آیا نماینده ی فرهنگی این شهرستان که از دیر باز به فرهنگدوستی و ادب پروری شهره است باید منتقدان وبلاگ مثلا معتبرش! را سگ خطاب کند؟
آیا بهتر نیست در انتخاب و حمایت بی حدو حصر از افرادی که با مردم ارتباط متقابل دارند دقت بیشتری شود و چنین پست های حساسی را از بین افراد باسواد تر - با فرهنگ تر و دارای سعه ی صدر و قدرت برقراری ارتباط بیشتر انتخاب نمائید که شاعر شیرین سخن در این باب گفته است...
ندهد هوشمند روشن رای ............... به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافنده است ................. نبرندش به کارگاه حریر
و اما روی سخنم با آقای احمدی عزیز:
آقای طایفه احمدی ، اینبار اسم شما را نقطه چین (بقول خودتان نکته چین) نکرده ام، شما را دوست دارم و برایتان احترام قائلم و خود نیز شاهد بوده اید که در وبلاگ من هر چند انتقاد آزاد است ولی تا بحال نظر یا مطلبی که توهین بشما (منظورم انتقاد نیست ها ) در آن باشد اجازه انتشار نیافته است .
این سخنان که شما با خوانندگان وبلاگتان رد و بدل میکنید در شان وبلاگ خبری یک منطقه که سهل است ، در شان یک قهوه خانه ی بین راه هم نیست . این ادبیات چاله میدانی که شما بخود اجازه بدهید هر چه را که به مغزتان می رسد تایپ کنید شاید در آن زمان که در شرفخانه عکاس بودید مشکلی نداشت ولی الان حداقل به حرمت شهری که اسمش و اداره اش ممر درآمد شماست کمی رعایت کنید.
رک و راست میگویم که چند نفری که دور شما جمع شده اند و به به چه چهشان حال خوانندگان شما را بد میکند ، دارند شما را به بیراهه میبرند. وبلاگی که در محیط عمومی منتشر می شود ، حریم خصوصی نیست . وبلاگ شما اگر اعتباری داشته باشد مدیون همین خوانندگانی است که سگ خطابشان کرده اید. و اعتبار وبلاگ را باید از منتقدان دریافت نه بادمجان دور قاب چین هایی که یک متن آماده تقدیر و تشکر دارند و برای هر مطلب شما همان را مینویسند و فقط عنوانش را عوض میکنند.
دلیل اینکه اینچنین خود را در عرش می بینید چیست ؟ آیا فکر نمیکنید اگر انتقاد آن دوست را همان اول میپذیرفتید و تشکر میکردید ، احترام و اعتبار خود را بالاتر می بردید؟
بگذارید از طرف شما هم به قضیه نگاه کنم تا یکطرفه به قاضی نرفته باشیم .... خواننده ای می آید و در وبلاگ شما به شما حرف نامربوطی می زند . فحش می دهد . توهین میکند... درست ؟ شما که بقول خودتان میتوانید نظر را حذف کنید چرا باید دهان خود را به الفاظ زشت بیالایید ؟ پس فرق شما با آن شخص در چیست ؟
آیا فکر نمیکنید که یکی از خوانندگان وبلاگ شما همان هانیه (یا بقول همان خواننده شما حانیه) کوچولو باشد ؟ آیا الفاظ شما مناسب خوانده شدن توسط یک بچه دبستانی هست یا نه؟
شما مطلب خواننده را نمی نویسید و در عوض پاسخ فحش های وی را با بدترین کلمات می دهید تا دلتان خالی شود . خواننده ای که به وبلاگ مثلا فرهنگی شما مراجعه میکند ، بدون سابقه ی ذهنی با مدیر وبلاگی رو برو میشود که خوانندگان خود را به باد فحش گرفته ، بدون آنکه بدانند ایشان به شما چه گفته شده. خودتان باشید چه تصوری میکنید؟
میدانم ..... نظرهایی برای شما میفرستند که حاوی فحش است .... برای من هم تا دلتان بخواهد از این ناسزاها می فرستند.... ما وبلاگ نویسیم آقای احمدی .... همه ما مخالفین و منتقدینی هم داریم ... اصلا این طرز فکر را همین امروز از مغزتان بریزید بیرون که باید همه دنیا موافق شما باشند .... اینکه شما درست فکر میکنید و بقیه اشتباه ... اینکه هر کس باید وبلاگ شما را میبیند باید از شما تعریف کند ...اینطور نیست.
منتقد را به چشم مصلح ببینید نه مسلح ! و این تفکر را که کل مردم کره ی زمین به شما حسودی میکنند و غبطه ی جایگاه شما را می خورند به کلی از تفکراتتان پاک کنید . شما هم یک انسان هستید و هیچ فرقی با بقیه ندارید . شما هم اشتباه میکنید و بعضی وقتها اشتباه شما آبروی یک منطقه ، آبروی یک شهرستان را به باد میدهد.
من هم در نظراتی که به من میرسد اگر نظری را خلاف عرف و ادب ببینم منتشرش نمیکنم ولی هیچوقت به نویسنده ی آن فحش های چارواداری نمی دهم چون اولا برای بقیه ی خوانندگان که آن مطالب را میبینند احترام قائلم و دوما فکر نمیکنم فحش متقابل چاره ی کار باشد.
شما که بخاطر کهولت سنتان خبرنگار پیش کسوت انتخاب شدید . به همه هم گفتید انتخاب خبرنگار نمونه ! ما هم قبول کردیم دیگر . مردم هم وانمود کردند که قبول کردند و شرفخانه ای ها هم که برایتان پلاکارد نوشتند و بعضی ها هم که لوح تقدیر دادند که ! پس دیگر چه میخواهید؟ چرا بخود اجازه میدهید که هر لفظی را بکار ببرید . شما مثلا نماینده نمونه فرهنگی هستید آخر! شما که سنی ازتان گذشته و جوان ها باید از شما الگو بگیرند.
اینکه ما بگوییم کسی که دوست ندارد از سایت ما برود بیرون درست نیست. انگار شما خلبان هواپیمایی باشید و وسط راه به مسافران بگویید هر کس از خلبانی من راضی نیست همین الان از هواپیما پیاده شود ! نمی شود دیگر عزیز من . یک مقدار صبر ، یک مقدار متانت ، یک مقدار فرو خوردن خشم و کمی تطابق با ادبیات و فرهنگ مشکل شما را بسادگی حل خواهد کرد.
معمولا ما به یاد داریم که انسان هر چه پیر تر شود صبرش و ادبش باید بیشتر شود . الگو باشد و از بی ادبان ادب یاد بگیرد نه اینکه با بی ادبان مسابقه بدهد! دوستتان داریم و همیشه از مطالب شما استفاده میکنیم و اینهایی هم که گفتیم از سر همین رفاقت و دوست داشتن بود . نمیدانم که در قبال این مطالب هم فحش خواهید داد یا از اینکه یک دوست بقصد اصلاح و پیشرفت شما (نه بقصد تخریب) عیب شما را گفت از او ممنون خواهید شد. ولی بیاد بیاورید که الگوی زندگی ما حضرت رسول (ص) بود که شخصی هر روز بر سرش خاکروبه می ریخت و روزی که غایب بود جویای احوالش شد و همین باعث اسلام آوردن آن شخص شد.
بیاد داشته باشید که امام محمد باقر (ع) در مقابل شخصی که به او گفت انت بقر (تو گاو هستی) نگفت گاو خودتی و جد و آبادت ! علوفه ات کم شده ما ما نکن! بلکه با عطوفت و مهربانی و فرهنگ صحیح او را هدایت کرد. امامی که امام بود و خبرنگار خدا بود برای کل دنیا .....
کمی مطالعه کنید ... کمی صبر را تمرین کنید ... کمی بیشتر تفکر کنید . بخودتان ما نگویید . بگذارید دیگران برای شما ضمیر جمع بکار ببرند نه خودتان . که "ان الله لا یحب کل مختال فخور ...." . خداوند به همه مان بصیرت واقعی عنایت بفرماید و روح همسر مهربان و دختر معصوم شما را قرین رحمت کند.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم ............. تو خواه از سخنم پند گیر ، خواه ملال
یا علی
پاسخ:
وبلاگ من که خبری نیست که . اونوقت چجوری میخواین خبردار بشین که شورای اداری این هفته بالای کدوم کوه تشکیل شده ؟؟؟
ولی از شوخی گذشته من خودم یکی از مشتریهای دائم وبلاگ ایشون هستن و شناختهش دن وبلاگ هم زمان و انرژی زیاد میبره . دوست دارم که ایشون هم درگیر حاشیه ها نشن و ادامه بدن
پاسخ:
سلام
برای وبلاگ ساختن و نوشتن که مرجعی تایید یا رد صلاحیت نمیکنه که آنه خانم
در ثانی مگه شما در مورد تجدید فراش ایشون حرفی زدین مگه؟
پاسخ:
خوب دیگه تقصیر شماست که سوال کردین
باید صاف برین تو وبلاگ و تقدیر و تشکر کنین و بیاین بیرون
وارد نیستین دیگه .....
پاسخ:
کافیه تو نظراتت به کلماتی مثل دلاور ، قهرمان ، افتخار منطقه ، زحمتکش ، آگاه، بیدار و ........ اشاره میکردی که نظرت دو قبضه تایید بشه . اون موقع تازه اول بدبختیه چون پرسیده میشه چرا فامیلیتو ننوشتی؟ چرا از شهر و روستات عکس نگرفتی بفرستی؟ چرا شام درست نکردی ؟ چرا .....؟ چرا ...؟ ......
پاسخ:
خوب مردم ذهنشون درگیر کلمات چیز دار نیست ..... حالا شما هم ایراد بگیر..... همه که مثل حمید خان مظلوم نیستن که هر چی بازدید کننده بگه بگن چشم ....
پاسخ:
پس کو علامت مخصوص حاکم بزرگ .میتی کومون؟
پاسخ:
پس نوازش شدن ندیدین !
برو ببین تو بعضی از وبلاگ ها ! بعضی ها ! بفکر شام و ناهار نویسنده هم هستن. یکبار شده بپرسین حمید خان ناهار چی خوردی ؟؟؟
پاسخ:
باید شو که منم میدونم .....
ولی زندگی ما بجای تابعیت از " باید" ها و "نباید" ها ، از "هست"ها و "نیست"ها (همینی که هست !) تبعیت میکند !
یعنی رئالیسم کامل به جای ایده آلیسم !!!!!
پاسخ:
پس چرا هم خودش و هم بقیه تو بوق و کرنا کردند که خبرنگار نمونه هست؟
پاسخ:
سلام
اولا که من تا بحال چنین کاری نکردم . سابقه تاریخی که چیز آنچنان قابل دفاعی نیست که . الان شما ببینید مصر چند هزار سال سابقه ی تاریخی داره ولی وضعش که مشخصه . در عوض کشورهایی مثل سوئد و سوییس یا همین آمریکای خودمون که کل تاریخش 200 سال نمیشه وضع (مادیش) از بقیه کشورها بهتره و نصف بیشتر مردم دنیا (که اکثرشون مال همین کشورهای تاریخ بالا هستند) دلشون میخواد برن اونجا زندگی کنند.
البته شیخ محمود بعنوان عارف و نامدار فرد قابل احترام هست منتها اینکه تو یه شهر خاصی دفن شده باعث نمیشه اون شهر امتیاز خاصی بخاطر این موضوع بگیره . الان امام حسین (ع) هم تو عراق دفن شدن ولی مردمش و کشور رو میبینین که چه حال و روزی دارن...
البته خوب بود که شما هم میگفتین که از کدوم شهرین تا ما هم آشنا میشدیم .
البته اینکه نوشتین حذب و جناح نشون میده که از مشتریهای وبلاگ ایشون بودین ها ...... درستش حزب هست .
در کل از دید من بدبخت ترین مردم ، مردمی هستند که چون حال و آینده شون چیزی واسه ارائه نداره ، رو گذشته شون تکیه میکنند
گیرم پدر تو بود فاضل .....
از فضل پدر تو را چه حاصل؟
باز هم ما رو با نظرات ارزشمندتون بنوازید
پاسخ:
نه مادر جون برای چی حذف کنم حرف بدی نزدی که . نظرتو گفتی
ولی اینو جدی میگم اگر کل افراد کره ی زمین رو به صف بچینن ، مطمئنا ایشون آخرین نفریه که ممکنه حسودی کنم بهش
در مورد نمونه بودن هم که شکی نیست . قبول دارم که ایشون نمونه ی بارز ....... در منطقه هستند . جای خالی رو با مراجعه به نظرات همین پست میتونی پر کنی
بازم با نظرات ارزشمندتون ما رو بنوازین مامان جون
پسرت : حمید !
این بابای ما تا حالا رو نکرده بود که یه زن دیگه هم داشته .... ای شیطون
پاسخ:
خوب مطمئنا مرد نبوده ..... و وقتی کسی مرد نباشد میشود زن .... و چون خطاب به من گفتن پسرم حدس زدم که یه موقع بابای ما اون قدیما با ایشون سر رو سری داشته و زن دوم گرفته باشه. به همین خاطر گفتم مامان !
پاسخ:
حدسش زیاد مشکل نیست.....
چون تابلوئه !
پاسخ:
خیلی ممنون عاطفه خانم . من هم به شما تبریک میگم و به آن عده هم که تو این جریان دماغشون سوخت تسلیت میگم
پاسخ:
سلام
نه مسافرت نیستم ولی مطلب آنچنان بدرد بخوری پیدا نمیکنم. کارم شده همین که بشینم تایپ کنم و آخر سر چون به دل نمیشینه پاک کنم. یاد اینایی میفتم که تو فیلما بخاطر نوشتن یه نامه ، یه بسته کاغذ A4 رو مچاله میکنن و میریزن تو سطل آشغال. شما چه خبر ؟
پاسخ:
سلام
خوب دوست عزیز شورای جدید یکی دو روز بیشتر نیست که رسمیت پیدا کرده . بذار از راه برسند ، یه کاری بکنند که بشه انتقاد کرد ازش. بعدش چشم . اینکه نظر چه کسی 24 ساعته عوض شده که دست من نیست که . الخیر فی ما وقع . من نه سر پیازم نه ته پیاز و نه وسطش ! ولی اگر هر شخصی در هر مقامی و در هر زمانی کار قابل انتقادی داشته باشد از او انتقاد میکنم ولی زمانی که این عمل قابل انتقاد ثابت شود (بقول جهانی برایم ! ثابت شود ) در غیر اینصورت نظراتی را که خوانندگان ارسال میکنند فقط نقل و قول میکنم. در مورد شورا و شهرداری جدید هم چشم . بذار عرق راهشون خشک بشه. فرمایشات شما عزیزان رو بگوش جان نیوش میکنیم ...
پاسخ:
موضوع که زیاده ولی باید بهترینشو از دید طبع مشکل پسند خوانندگان پیدا کنم
پاسخ:
ممکنه به موردش اشاره بفرمائید .
در هر حال من هم انسانم و جائز الخطا
ولی تمام سعیم این هست که چنین کاری نکنم
اگر موردی بوده که سهوا چنین اتفاقی افتاده من متاسفم
پاسخ:
lمنظورم از دماغ سوخته شما نبودین
ضمنا خیلی منون که اینقدر به فکر من هستین که شاید ! یه روزی گذرم به شهرداری بیفته و جواز بخوام و بهم ندن ! اولا حمید خان راضی رو تو شهرداری که سهله تو وزارت کشور هم نمیتونن بخاطر کاری که حقشه یک ثانیه معطل کنن چون به حق و حقوق شهروندی وارده
در ثانی چون سالها قبل به این مسائل پی برده بودم رفتم دنبال کاری که حداقل نیاز به مراجعه ادارات رو بطلبه.
با اینکه اون روز هم N بار توضیح دادم باز هم همون حرف رو تکرار میکنید. بحث من اصلا این نبود که کی شهردار بشه و کی نشه . صحبت سر این بود که دو سه روز مونده به انتهای وظائف شورا ها ، اینکار برای اصلاح امور نبود و بیشتر تسویه حساب شخصی به نظر میومد .
ضمنا از قدیم و ندیم گفتن " او پیس اولسون کی اوندان یاخشیسی گلسین" . به فرض که ایشون عزل می شد. کی میخواست بیاد که مشکلات فعلی رو نداشته باشه . این وسط اونهایی که به عشق شهردار شدن خودشونو از خوان نعمت شورا محروم کردن ، بد جوری متضرر شدن .
پاسخ:
این یه ترکیب کنایی هست و زمانی بکار برده میشه که اطمینانی نداشته باشیم که بعد از تغییر ، شرایط جدید بهتر خواهد شد.
اگر معنی جمله رو بخواهید میشه این " اون شخص بدی بمیره که قراره بجاش شخص بهتری بیاد"
منظور اینه که درسته شرایط فعلی ایده آل نیست . اما اعتباری هم نیست که بعد از ایجاد تحول ، وضعیت بدتر از الان نشود
گر حکم شود که مست گیرند..... در شهر هر آنچه هست گیرند
پاسخ:
خوب دوست عزیز ساخت و ساز پول می خواهد دیگر؟ بنابر این طبیعی است که در صدور تسهیلات بایستی آنهایی که پول ساخت و ساز دارند در اولویت باشند تا بعد ها شاهد کلاهبرداری و مالباختگی خریداران ملک نباشیم. من خودم بین نظام سرمایه داری و کمونیستی مطمئنا سرمایه داری رو انتخاب میکنم .
یکجا رو به من تو دنیا معرفی کنین که به پول و سرمایه اهمیت داده نشه. الان شما یک آدم با اعتبار و پولدار و اسم و رسم دار باشی و به یکی از همین بانکها مراجعه کنی . سه سوته وام بهت میدن ولی من برم بانک بگم آدم خوبیم ! خوشتیپم! تا حالا چشم چرونی نکردم و تنها هنرم پرداخت به موقع قبض های خونه بوده اما تو حساب بانکیم فقط تار عنکبوت یافت می شود ! آیا وام به بنده می دهند ؟ چهارتا کلفت بار آدم میکنند و به طرف در خروجی راهنمایی میشوم. حتی خدا هم پولدار ها رو بخونه خودش دعوت میکنه و میگه هر کس وضعش توپه و مستطیع شده بیاد خونه ما. نتیجه میگیریم که برای رفع چنین معضلی ، بجای از دور خارج کردن سرمایه داران ، باید فقرا را غنی کنیم ولا غیر .
در ثانی مگر شورای شهر اون موقع به ما گفت که برای چی شهر دار رو عزل میکنه ؟ اصلا حاضر شدند به مردم "همیشه در صحنه" توضیحی بدهند؟ پس الان هم به ما مربوط نیست که چرا رایشان 24 ساعته برگشت !
روزی گنجشکی بر شاخه ی درخت تنومندی نشست و به او گفت : محکم بنشین که میخواهم پرواز کنم و از جا کنده شوم . درخت گفت والا ما که موقع نشستنت چیزی نفهمیدیم که موقع پریدنت بفهمیم ! (حالا ارتباط این داستان با موضوع بالا رو بعنوان مسابقه این هفته خوانندگان تعیین میکنم)
ثالثا : توصیه میکنم برای فهمیدن معنی کلمه "سیاست" همه ما یکبار دیگه یه لغتنامه عربی رو پیدا کنیم و بخونیم .
سیاست در عربی یعنی دروغ......... و همه جای دنیا هم همین یک معنی را میدهد و بس
ولی از اینا گذشته از اینکه هنوز در جامعه افرادی داریم که نسبت به اتفاقات دور و برشون بی تفاوت نیستند من یکی که خیلی حال میکنم !
پاسخ:
البته در جریان ریز اور شنایی ! نیستم ولی به تجربه میدونم که خیلی از این تقدیم استعفا ها جنبه تبلیغاتی از نوع "دارم ناز میکنم" و یا "فرار رو به جلو" است . در بین مدیران رده بالای دولتی هم امری بسیار شایع است که بلافاصله تا از شخص انتقادی میشود که ممکن است بیخ پیدا کند ، به بهانه ی اینکه "اینا قدر آدمو نمیدونن. ایکبیری ها!" نامه استعفا تقدیم میشود . به هر حال برای مدیر بعدی آرزوی موفقیت داریم
پاسخ:
سلام. بیکاری که ربطی به مشهور بودن نداره که
در ثانی شما که ماشا الله وضع کارتون خوبه
الان دو تیونره ی فول اچ دی چه قیمتیه؟
پاسخ:
چون از عبارات و کلماتی استفاده کرده اید که قابل انتشار نیست . من هرگز خوانندگان وبلاگ را "تو " خطاب نکرده ام ، اما انتظار متقابل ندارم نمونه اش همین نظر اخیر شماست .
اما نظری که تایید نشد یکبار دیگر مطالعه بفرمائید . ادبیات بکار رفته در شان این وبلاگ (که اعتبارش را مدیون شما خوانندگان عزیز است) نبود . بقول معروف بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه یک معنی میدهند اما " هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد". مطمئنا اگر به کسی بجای "نمیفهمی!" یا "درک نمیکنی" بگوییم " متوجه نیستی" ، حس بهتری خواهد داشت. چون این وبلاگ بر خلاف بعضی جاهای دیگر ! کلاس ادبیات هم هست و حضور اساتیدی چون شما رونق بخش آن است .
پاسخ:
شرمنده نفرمائید .....
پاسخ:
خوش خبر باشی قاصدک . نکنه همین جهانی جونه؟
پاسخ:
سلام جناب ذاکر
من هم متقابلا از شما ممنونم
اگر شما همان آقای ذاکر شبستری که من میشناسم هستید ، از بودن شما در جمع خودمان بی نهایت احساس غرور آمیخته با شعف دارم و از میزبانی شما بخود میبالم
انشاء الله سالم و سلامت در پناه حق باشید و تنور این وبلاگ محقر را با دم گرم و عیسوی خود بیشتر رونق بخشید
پاسخ:
شما نگران آخرت ما نباش همشیره
پاسخ هایتان را بند به بند مطابق متن ارسالیتان می دهم
شخصیت فرهنگی، مخاطب خود را سگ خطاب نمیکند و این کار با اصول اولیه فرهنگ مغایرت دارد .
از آنجائیکه نامبرده فقط به فکر دفاع است و یکبار هم نشده که بابت اشتباهات مسلم عذر خواهی کند ، نیازی به این کار نبود ، مردم که نامحرم نیستند . در ثانی هزاران هزار نظر برای چنین موردی ارسال شده ولی ایشان متن آنرا تغییر داده و به اسم تقدیر و تشکر از خودشان در وبلاگ قرار می دهند .
تلاشهای شبانه روزی ایشان دستمزدش تا ریال آخر پرداخت شده و منتی سر ما ندارند. زمانی هم که ایشان چنین تلاشهای شبانه روز نمیکردند کسی در شبستر از گرسنگی تلف نشده بود . به اندازه کافی هم دوستان شندی و پیام نور و ..... تقدیر به عمل می آورند ! ما هم صبح تا شب بیکار ننشسته ایم که بادمان بزنند ، ما هم داریم از این تلاشهای شبانه روزی ! ( و چه بسا خیلی خیلی مهم تر از ایشان ) میکنیم ولی کسی نمی آید از ما قدر دانی شبانه روزی ! بکند .
نیمه پر لیوان را ایشان خودشان بقدر کافی می بینند و نیازی به من و امثال من نیست . در ثانی بقول خود ایشان تشکر را باید اوس کریم بکند ( عبارتی که برای تقدیر از بقیه بکار می برند ولی برای خودشان کاربردی ندارد)
نظر ها توسط خوانندگان ارسال می شود . من اگر حرفی داشته باشم در متن اصلی می زنم. نیازی ندارم به اسم کسی نظر بدهم . در ثانی این وبلاگ مثل بعضی وبلاگها ! دکان بقالی نیست که منبع در آمد باشد . من وبلاگ برای دلم می نویسم و در آمدم از جایی دیگر است
در مورد آدرس و شماره تلفن هم هر چقدر شما خواهر گرامی آدرس و تلفن نوشته اید ، نظر دهندگان وبلاگ هم خواهند نوشت...
بارها این مسئله را گفته ام . زمانی که بتوانید با این انگ زدن ها نان در بیاورید گذشته است . تهدید به شکایت و توهین به مسئولان نظام و ارکان کشور و انقلاب ، نسخه ای بسیار قدیمیست که شاید زمان بنی صدر کاربرد داشت و الان اینطور نیست . اگر کسی در نظام مسئول شده است با رای من و امثال من (چه مستقیم و چه غیر مستقیم ) انتخاب شده و وظیفه اش انجام وظایف محوله به نحو احسن و پاسخگویی به من و امثال من است . هر کسی که می خواهد باشد . شما هم نیازی نیست که کاسه داغ تر از آش بشوید . تهدید هایتان هم تاریخ گذشته است و ادبیات نوشتاریتان بسیار آشنا. بخاطر همین هم ترجیح دادم خانم خطابتان کنم تا یاد ادبیات خودتان بیفتید .
اگر حرفهایی که زده شده حق است که باید شخص قبول کند . اگر ناحق است که باید منطقا بیاید و پاسخ بدهد . منتها شاید شما هم از همان طیفی باشید که بدون زبان تهدید و ارعاب اموراتتان نمیگذرد . خوشبختانه خداوند در من و امثال من قابلیتهای دیگری برای کسب در آمد قرار داده است و نیازی به کاسه لیسی ندارم .
نظر ارزشمندی اگر دارید بفرستید پاسخگو خواهم بود منتهی چماق عناد و تکفیر را در مورد حمید راضی غلاف کنید که کاربردی ندارد. کمی به روز باشید بد نیست .
نمیدانم چرا همه وبلاگهای منطقه با ایشان مشکل دارند و بد هستند و "اخ" هستند و فقط ایشان خوب هستند. به نظر شما عجیب نیست ؟ حتما از روی حسادت است . نه؟؟؟؟ . فکر نمیکنید این لیوان نیمش که سهل است . یکدهمش هم پر نمی شود که آدم به آن نیمه ی !!! پر نگاه کند ؟
ارادتمند شما خواهر گرامی
حمید
پاسخ:
قابل شما رو نداره ....