سلام
اینقدر جوالدوز به بقیه زدیم ! امروز میخوام یه سوزن هم بخودمون بزنم
فرض میکنیم یکنفر از یک شهر دیگه بیاد به شهرستان ما - بدون اینکه هیچ سابقه ذهنی از این شهر داشته باشه و دائم هم تو گوشش کلمه مردم فرهنگدوست شبستر نخونده باشن . واقعا مناظری که تو شهرمون میبینه نشان فرهنگ ماست؟
کاری با شهردار و فرماندار و کی و کی و کی ندارم - با خود خودمون کار دارم - از امروز سعی میکنم ناهنجاریهای اجتماعی شهرمون رو در قالب عکس براتون بیارم و قضاوتش بعهده شما - و حرفم اینه که مجموعه فرهنگ رو ماها میسازیم - من و شما - نه کس دیگه - شاید قدم کوچیکی باشه در اصلاح رفتارهای اجتماعیمون و نزدیکتر شدن به فرهنگی که هممون فکر میکنیم خیلی داریم !
تشریف بیارید ادامه مطالب ......
بعدشم که ایشون اصلا این مطالب رو نمیخونن که
- همش درگیر پاسخ دهی به پیامهای بیشمار تقدیر و تشکر و تبریک هستن - پس تصمیم گرفتم به یکی دیگه گیر بدم 
- تو داستانهای قدیمی صمد بهرنگی برای یافتن قصر آقا دیوه باید چارق آهنی میپوشیدیم و عصای آهنی برمیداشتیم
- هر موقع ته کفش سوراخ میشد و نوک عصا سابیده میشد میرسیدیم به قصر آقا غوله
- یعنی بلایی به سر آدم میاد که باید شهرداری رو مهر کنه و نماز بخونه
- بماند که موقعی که من رفته بودم اونجا ، رئیسش میخواست کاندید بشه و تازه کلی آدم رو تحویل میگرفتن
و بیخیالش شین و اگر گرفتین یا در خلال گرفتنش گیر کردین بیاین ادامه مطالب ....
و میتونستی بدون بستن کمر بند تو خیابونای شبستر رانندگی کنی ! ( بر خلاف مواقع عادی که اینکار دل شیر میخواد
ولی تو ایام انتخابات مامورین زحمتکش راهنمایی و رانندگی با یه لبخند ملیح راننده خاطی رو بدرقه میکردن
) .



