سلام
چندی پیش دانش آموزی در جمعی تعریف همی می کرد که :
مدیرمون گفته به باباهاتون بگین .... تومان به مدرسه کمک کنن. البته کمک کاملا اختیاریه ها. اما اگه کسی پول نیاره دو نمره از انضباطتون کم میکنم ! ( خدا وکیلی مفهوم اختیار رو باید اینجا یاد گرفت !)
البته هر سال مدیران ارشد آموزش و پرورش در مصاحبه های تمام قد تلویزیونی و رادیویی و بیسیمی ! عنوان میکنند که گرفتن پول توسط مدارس دولتی خلاف است و اصلا چنین چیزی وجود ندارد و هر کس اینکار را بکند پوستش را درسته میکنیم(به فتح کاف!) و متعاقبا پوستش را پر از کاه میکنیم (اینبار به ضم کاف!)
اما واقعیت این داستان را فقط بابا ننه هایی می دانند که فرزند به مسلخ - ببخشید به مدرسه دولتی - برده و ثبت نام کرده اند و خیلی اختیاری هم کمک کرده اند و می دانند که اگر جایی شکایت ببرند تا آن شکایت به نتیجه برسد احتمالا فرزند یاد شده دارای نتیجه شده است ! بقول استاد شهریار ...
ای به علت دندان نخفته تا به صبح ....... با من بگوی قصه که دندان کشیده ام !
این شعر رو که گفتم به فکرم رسید که مطلبی هم در مورد دندان و دهان (البته نه در مورد سرویس شدنش! بلکه در مورد بهداشتش!) بنویسم که دیدم اسب سخن راهوار شده و جاده کوتاه است و ترمز این اسب سخن هم ABS نیست و مکن است کار دستمان بدهد. بنابر این سخن را با حرف شادروان "ابوالقاسم حالت" به پایان بردیم که گفته بود :
باید که دگر کم کنم از شام و ناهارم
یعنی که ز نان و ز پنیر و ز خیارم
باید بزنم از سرِ نانِ شکمِ خویش
تا بچه خود را به دبستان بگذارم
تا آنکه به یک مدرسه بگذارمش آخر
آنقدر دویدم که به در رفت زوارم
تا بابت شهریه طفلم بدهم پول
بفروختم این چند نمد پاره که دارم
آن کس که کند بهر من این خرج تراشی
آگاه مگر نیست ز حال دل زارم؟
گیرم که خری بارکشم یافته باشند
آخر به چه انصاف کنند این همه بارم؟
از زور تقلا به علی، جان بسپردم
تا کودک خود را به دبستان بسپارم
این سان بَرَمش مدرسه تا عاقبت او را
از مدرسه بیکار و مهمل به در آرم
هر علم که آموخته طفلک، همه هیچ است
تا رشوه نباشد، به چه کارش بگمارم؟!