سلام
به پیشنهاد بسیاری از دوستان (و صد البته بکمک اونهاو شما) میخوام بحثی باز کنم در خصوص خرافاتی که در دین ما وارد شده. بسیاری از چنین خرافاتی ، ناخواسته بوده و ناشی از شرایط زندگی آدمها بوده و بعضی از اونها با اهداف خاصی اعمال شده .
این خرافات به مرور زمان اینقدر در ذهن و جان مردم پیشرفت کردن که تبدیل به "فرهنگ" و بعد از اون تبدیل به "باور های دینی" شدن . اسلام دین روشنگری و ضدیت با جهل و نادانیست، اما چه بسا که تلاش برای نزدیک شدن به دین ، در خیلی از موارد باعث "فرار عده ای دیگر ازدین" میشود.
افراط و تفریط های بیشمار باعث شده تا یافتن "اسلام ناب محمدی" که امام خمینی همواره از آن سخن میگفت ، بسیار سخت شود . در ادامه مطالب به دو مورد که خود عینا شاهد بودم اشاره خواهم کرد و مثل همیشه تکیه بر اطلاعات ارزشمند شما خواننده ی گرامی ، در ادامه ی بحث یاریم خواهد کرد.
1 - چندی پیش در مجلس ختم یکی از آشنایان در روستای "قره تپه" حضور به هم رسانیده بودم! واعظی روحانی بر منبر سخن میگفت و در ذم نزول و نزولخواری بسیار گفت. احادیثی مبنی بر زشتی و حرام بودن "ربا" و "نزول" گفت که بسیار برایم دلچسب بودند و در دل به اطلاعات دینی ایشان احسنت میگفتم و به روح آن مرحومه رحمت می فرستادم که هر چند تا وقتی زنده بود ایشان را ندیده بودم ولی مجلس ختمش باعث شد تابا یکی از معضلات جامعه بیشتر آشنا بشوم. ولی با کمال تعجب ، سخنی که در انتهای بحث مطرح فرمودند این بود :
برای اینکه از گناه نزول و نزولخواری در امان بمانید ، موقعی که مثلا میخواهید ده میلیون تومان به کسی بدهید و یکماه بعد ده و چهارصد! بگیرید. یک چیزی از همون دم دستتون پیدا کنید . مثل خودکاری چیزی ! و بلافاصله از جیب لباس خود خودکاری در آوردند و به مردم نشان دادند و گفتند : کسی که گیرنده ی پول است (منزول !) این خودکار را در دست بگیرد و کسی که قرار است پول را بدهد و بهره را بگیرد (نازل!) اینطور بگوید : من این خودکار را از تو خریدم به مبلغ ده میلیون تومان ! و یکماه بعد آن را به تو خواهم فروخت ده میلیون و چهارصد هزار تومان ! خودکارت هم پیش خودت باشد! اگر اینطور بگویید نه تنها گناه ندارد ! بلکه چون گره از کار مسلمانی باز کرده اید و شرعیات را هم رعایت کرده اید ثواب هم دارد!
ادامه ی صحبتها را دیگر نشنیدم و با حالت (هروله) - حالتی میان دویدن و راه رفتن - از مسجد خارج شدم و بانتظار ایستادم تا موقع خروج به آن روحانی عزیز بگویم که این دستوری که ایشان فرمودند خرافات و بدعت در دین ماست یا واقعا توصیه ی واقعی دین ما؟ که دیدم موقع خروج عده کثیری دور ایشان را گرفته اند و چاق سلامتی میکنند . از میان آن افراد ، که بسیار نیز خندان بودند ، دو نفرشان را شناختم! (و شاید آنهایی که بالاجبار پول نزولی گرفته اند آنها را بسیار بهتر از من می شناختند ) که با شدت هر چه تمام در حال واشکافی توصیه ایشان بودند که یک موقع خدای نکرده مال حرام در زندگیشان وارد نشود !
2 - در بسیاری از موارد ، شدت علاقه به انبیاء و اولیاء ممکن است باعث ورود خرافات در وصف آنها بشود. عجیب است که در کشور ما "مداحی" یک شغل محسوب می شود و برایش کارت ویزیت هم چاپ می شود و اتفاقا شغل نان و آب داری هم هست. بین این مداحان ، افراد بیسوادی هم پیدا میشوند که در توصیف حضرت ابوالفضل آنچنان اغراق میکنند که از آنهمه عشق و عظمت در ذهن ما فردی بلند قد با چشمانی بسیار زیبا باقی میماند. مگر ارزش آنحضرت به قد و قواره و چشمان زیبا بود ؟ بیاد دارم در مجلسی ، یکی از این مداحان چنین نقل می کرد :
زمانی که امام حسین (ع) دید تمام یارانش کشته شدند ، سوار بر اسب شد و قسم خورد که احدی از سپاه کوفه را زنده نگذارد و آنقدر از آن ها بکشد که خون تا زانوی ذوالجناح برسد. سوار بر اسب شد و شروع به قتل عام سپاه کوفه کرد و خدا چون دید اگر ادامه دهد تمام آن سی هزار نفر را خواهد کشت و این در شان امام نیست! جبرئیل را فرستاد تا افسار ذوالجناح را بگیرد و به گودالی هدایت کند (گودال قتلگاه) و آنجا چون خون جمع شده بود ، خون به زانوان ذوالجناح رسید و امام چون دید چنین است ، دست از قتال برداشت و سپاهیان کوفه آمدند و از اسب به زمینش کشیدند و وی را به شهادت رسانیدند!
ملاحظه فرمودید عزیزان ؟ دست بر قضا آنجا فرصتی دست داد و من از مداح مذکور سوال کردم :
- صحرای کربلا سرزمینی بیابانی با شنهای ریز (ماسه بادی) است و اگر شما با تانکر هم خون بریزید ، تا ارتفاع زانوی اسب (حدود 80 سانتی متر) بالا نمی آید .اگر کل خون آن سی هزار نفر را تا قطره آخر حساب کنیم -هر نفر حدود 5 لیتر - میشود 150 هزار لیتر که باز به آن ارتفاع نمی رسد . چه جوابی دارید ؟
- در کفر سپاهیان کوفه که شک نداریم که ؟ پس چرا خدا با کشتن آنها مخالف بوده و جبرئیل را مامور جلو گیری از این امر کرده است . اگر چنین است پس لعنت به سپاهیان یزید برای چیست ؟
و چند تا سوال دیگر که هنوز به آخر نرسیده بود که مداح مذکور با نگاهی "عاقل اندر سفیه " به من گفت . برادر من ، شما که هنوز ایمانت به دم و دستگاه امام حسین کامل نشده و داری به حرفهای "نوکر" امام حسین ایراد میگیری جات تو این مجلسا نیست. برو به همون "استخر پارتی ها" برس!. گفتم : امام حسین به روشنگر و آگاه بیشتر از نوکر نیاز دارد ها..... که ماشین اومد دنبالشون و سوار شدند و رفتند چون باید به مجلسی ! دیگر فیض می رساندند.
جدیدا شنیده ام که مداحان و افرادی که بدون سواد و علم و صلاحیت لازم ، در مجالس ، مسائل شرعی را نیز پاسخ میگویند و مردم ساده لوح حتی خوردن چایی مانده در ته استکان آنها را تبرک! و موجب شفا ! میدانند ، و اینکه این افراد فقط نصف چایی را میخورند تا افراد بیشتری بتوانند با پسمانده ی آنان متبرک شوند ، دال بر تبحر آنان و نعوذ بالله خدایی بودن آنان نیست ، دال بر این است که من و شما داریم کم کاری میکنیم . بنابر این بر خود فرض میدانم که در زدودن پرده سیاه و کثیف جهالت بکوشم . تا نظر دوستان چه باشد
خوب می گید تکلیف جماعتی که پیرو این خرافه پرستی شدند چی هست؟
رفرنسی دارید برای معرفی اسلام واقعی و تحریف نشده به زبان شیوای فارسی (بغیر از کتاب مقدس)