شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۱۶۲ مطلب با موضوع «مشکلات شهری» ثبت شده است

سلام

دیروز بعد از مدتها توفیقی دست داد تا برای بار N ام فیلم اخراجی های اول را ببینم . یکی از صحنه هایی که تا بحال اینقدر تاثیر گذار نبود صحنه ای است که اکبر عبدی ( معروف به بایرام لودر! ) در اولین شب ورود به جبهه به سرعت دنبال عکاس رفته و میگوید : بچه ها ! عکاس باشی رو آوردم . یه عکس اینجا بعد ها تو تهران خیلی به درد می خوره ......


بی رو دربایستی یاد یه تعداد از عزیزان افتادم که این روزها به هر بهانه ای جلوی دوربین می روند . البته بر همگان واضح و مبرهن است که تاثیر میکروفن و تریبون و گوش شنوا بسیار بیشتر است اما چه باید کرد .... وقتی مادر نیست ، با زن بابا باید ساخت ..... (قویون اولمین یئرده ، گئچی یه عبدالکریم دییر لر !)


۱۶ نظر ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۰
حمید خان راضی !

سلام

آنهایی که حافظه ی خیلی قوی دارند یادشونه که در انتهای دولت قبل جاده ی حد فاصل شبستر تا صوفیان در عرض 10 روز "به اصطلاح" تمام شد و مسئولان با استفاده از روش "بوق و کرنا" آن را افتتاح کردند و کلی هم سر مردم منت گذاشتند که : آی رعیت ! دولت فخیمه از سر لطف و عنایت ، بار دیگر شما رعایا را مورد مرحمت ملوکانه قرار داد و جاده ای را که حتی پدر بزرگهای شما نیز تاریخ شروع آنرا به یاد ندارند 10 روزه تمام کرد!

اما................


۱۰ نظر ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۹
حمید خان راضی !

سلام

این روز ها در رسانه های ملی و غیر ملی ، سخن از حاشیه ها بسیار است . حاشیه های فوتبال،حاشیه های جلسه ی هیات دولت ، حاشیه های سفر فلان رئیس به فلان کشور.

راستش را بخواهید برای من هم حواشی جذاب تر از اصل قضیه بوده اند ، مثل برنامه نود که جذاب تر از مسابقه ی فوتبال است . بنابر این سعی کردم حاشیه ها را از دید آدمهای مختلف ببینم... مثل آنهایی که در "حاشیه" شهر های بزرگ زندگی میکنند....

اما اولین تعریف از حاشیه توسط یک کودک حاشیه نشین ، مرا از ادامه ی تحقیق منصرف کرد .....


۲۱ نظر ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۴
حمید خان راضی !

حالا که روزهای پایانی تابستان را پشت‌ سر می‌گذاریم و به‌زودی سروکله‌ی پاییز پیدا می‌شود، می‌خواهم یک پیش‌بینی بکنم!

شما می‌دانید اعضای گشت‌ ارشاد در پاییز و زمستان کجا می‌روند و چه کاری انجام می‌دهند؟ چون می‌دانید در پاییز و زمستان کار گشت‌ ارشاد خیلی‌ خیلی کم‌تر است و به چکمه محدود می‌شود! پس دیگر نیازی به حضور مستمر در مکان‌هایی مثل خیابان، ساحل دریا، پاساژها، مراکز فرهنگی هنری و یا کنسرت‌ها نیست و مردم خودبه‌خود پوشش را رعایت می‌کنند تا سرما نخورند! اما تاریخ ثابت کرده است که نیروی انتظامی بعد از ارشاد مردم در تابستان و اصلاح نحوه‌ی پوشش، در پاییز و زمستان به اصلاح پشت‌بام‌ها روی می‌آورد و سعی می‌کند ارشاد را روی امواج دنبال کند و تا می‌تواند ماهواره‌ها را جمع ‌می‌کند. این کار بویژه در سال‌های اخیر که برخی شبکه‌های ماهواره‌یی برنامه‌هایی موزون برای شب چله تولید می‌کنند، بیش‌تر شده است.

شاید بخوهید بدانید چرا نیروی‌ انتظامی هر دو طرح را با هم اجرا نمی‌کند. آیا کمبود نیرو دارد؟ خیر نیروی‌ انتظامی چیزی که زیاد دارد، ماشاءالله نیروست، ولی ظرافتی در کار دوستان وجود دارد و آن این است که مردم یا باید در خیابان باشند و ارشاد شوند و یا در خانه باشند و ارشاد شوند. ولی اگر در هر دو مکان ارشاد بشوند، ممکن است سیخ و کباب با هم بسوزد. یعنی مردم یا باید از خیابان به خانه پناه ببرند و ماهواره ببینند و یا ماهواره نداشته باشند و بیایند توی خیابان بگردند! این‌طوری است که همیشه یک گزینه فعال است تا مردم بی‌حوصله نشوند، یعنی اگر در فصول سرد سال ماهواره نیست، بازار هست و در فصول گرم اگر گشت‌ ارشاد هست، ماهواره هم هست! حتا ممکن است امسال فیس‌بوک هم باشد و اگر فیس‌بوک باشد و کسی از خانه بیرون بیاید، باید دستگیر بشود اصلا! نمی‌شود که مسؤولین فیس‌بوک را آزاد کنند و باز مردم از خانه بیرون بیایند! یا این یا آن! مردم نباید همه چیز را با هم بخواهند که! مسؤولین به فکر سردی و گرمی مردم هستند و سال‌هاست راه اعتدال را برگزیده‌اند، خیلی زودتر از دکتر روحانی!


باقی بقایتان!


ادامه مطلب هم نداریم استثنائا!

۶ نظر ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۰۸
حمید خان راضی !

سلام

خسته نباشید آقای فرماندار

امروز عکسی از طرف یکی از خوانندگان به ایمیل من رسید که جای تفکر بسیار دارد . هر چقدر که خواستم بی توجه باشم نشد. اول خواهش میکنم تصویر را ببینید (هر چند که احتمالا دیده اید ) اگر برای شما مهم بود ، تشریف بیاورید ادامه مطالب دور هم کمی صحبت کنیم ...


خبرنگار شبستر


۴۷ نظر ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۲۷
حمید خان راضی !

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

شاید اینقدر گفته ایم که خودمان باورمان شده ! سالها قبل در یکی از تعطیلات گرم تابستان سفری به یکی از شهرهای مهمان دوست ! کشورمان داشتم. بدلایلی جاده بسته شده بود و دو سه روزی تردد کامیونها و به تبع آن ارسال مواد غذایی به شهر متوقف شد . ناگهان مغازه داران شهر در اقدامی هماهنگ ، قیمت اجناس خود را چند برابر کردند و این هماهنگی زمانی که مسافر غریبه ای به مغازه ای مراجعه میکرد آشکار تر می شد.

به مغازه ای رفتم و یک بطری َآب معدنی خواستم . مغازه دار بی آنکه سرش را بلند کند گفت :نداریم داداش. داشتم از تشنگی هلاک میشدم . گفتم ممکنه من از شیر مغازه کمی آب بخورم؟ سریع بلند شد و لیوانی آب از شیر باز کرد و بدستم داد. خوردم و گفتم :سلام بر حسین. آقا دستتون درد نکنه . ممنون.

آقاهه بلافاصله گفت . دست شما هم درد نکنه . میشه سیصد تومن ! بطری کوچک آب معدنی خنک صد و پنجاه تومان بود ! پانصد تومانی را تحویل دادم و یکعدد آدامس 4 تایی شیک ! بعنوان بقیه پول گرفتم و برای فراموش کردن موضوع ، رادیو ماشین را روشن کردم تا شاید علیرضا افتخاری بخواند و غصه مان یادم برود. رادیو داشت با حرارت از مهمان نوازی مردم همان شهر میگفت !


چه ربطی به موضوع داشت ؟ عرض میکنم !

۴۱ نظر ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۳
حمید خان راضی !

سلام


شما این مرد رو میشناسین؟


این مرد رو همه ماها روزی چند بار می بینیم ولی خیلی ها مون بی تفاوت از کنارش رد میشیم . شاید هم بسته به موقعیت مکانی و زمانی ، نیم نگاهی از روی ترحم یا تنفر بهش میندازیم . کمی فکر کنید؟

یادتون نیومد ؟ چند تا راهنمایی میکنم:


۲۵ نظر ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

اگر به پیش نویس نامه هایی که در ادارات برای تایپ داده می شود دقت کنید و معلم ادبیات هم باشید نمره ای بین 3 تا 8 به این برگه ها خواهید داد. باز خدا پدر تایپیست ها را بیامرزد که معمولا پیش از تایپ ، این نامه ها را غلط گیری کرده و آبرو داری می کنند.

این از ادبیاتشان. اما من در مورد بقیه ی علوم هم در موردشان شک دارم . بنابر این یک فراخوان برای کارمندان ادارات و مدیرانشون میذارم که مسئله ی ریاضی طرح شده در ادامه مطالب رو حل کنند و جواب رو تو قسمت نظرات بنویسند. (البته اگر از وقت اداری اضافه آوردن و نوشتن تبریک برای انتصاب آبدارچی شرکت فضولات مرغی در دالقوز آباد سفلی  براشون فرصتی باقی گذاشت)

و اما مسئله مورد نظر :

۷ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۸
حمید خان راضی !

سلام

کمابیش در مورد خواص لبنیات ، بخصوص ماست شنیده و خوانده اید . متخصصان تغذیه بر این باورند که خوردن ماست باعث افزایش استقامت استخوان ها و نیز طول عمر میشود . بد نیست لطیفه ای هم در مورد ماست بشنویم :

روزی یک نفر مجری برنامه بیست سوالی میشه و  شرکت کننده ازش می پرسه : تو جیب جا میشه ؟ مجری کمی فکر میکنه و میگه : جا شدنشو که جا میشه ولی اگه بریزی تو جیب ، جیبت ماستی میشه !


خوب ، حتما یاد این وبلاگهای نیمه جهانی افتادین که ربط تیتر و محتوای خبرشون آدم رو یاد یه مثلی میندازه که شقیقه هم توش بکار رفته ! حتما می پرسین چه ربطی داشت ؟


عرض می کنم :

۳ نظر ۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۵
حمید خان راضی !