سلام علیکم
خوب هستین علی آقا؟
راستش را بخواهی خیلی وقت بود می خواستم برایت نامه بنویسم . کلی حرف دارم باهات مهندس . از همون موقعی که تقریبا با هم رفتیم تا شاخ غول را بشکانیم. اما تا چشم به هم زدیم آقا غوله زانو زد و ما برگشتیم و شروع کردیم به زندگی. راستی ،تو هم برگشتی ، دو سه سال دیر کردی اما بالاخره اومدی ، همه آمده بودیم پیشوازت. یادت هست؟ جلوی فرمانداری. اما دستمان بهت نرسید. چون مردم به پاس رنجی که کشیده بودی تو را از روی شانه ها پایین نمی آوردند. بعدش هم آمدیم ، سالن آمفی تاتر سپاه. اما وقتی تو داشتی داستان ضربه های خیزران را بر پیکر خود و همرزمانت تعریف می کردی ، اشک مجال صحبتمان نداد. راستش را بخواهی رویمان نشد بگوئیم : علی آقا ما هم بودیم !

از آن زمان سالها گذشت و همه ما غرق شدیم در گنداب زندگی. درس خواندن و کار کردن و پول درآوردن بدجور دورمان کرد. تا زمانی که باز اسم تو افتاد سر زبانها. نشان دادی که این سالها بیکار نبودی. خودت را در دل مردم جا کردی و رسیدی به بهارستان. تو وکیل مجلس شدی و ما خوشحال شدیم و آمدیم و تبریک گفتیم .
اما چرا بعد این همه مدت نامه نوشتم ؟ کمی حوصله کن . عرض میکنم