شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۱۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهرستان شبستر» ثبت شده است

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

شاید اینقدر گفته ایم که خودمان باورمان شده ! سالها قبل در یکی از تعطیلات گرم تابستان سفری به یکی از شهرهای مهمان دوست ! کشورمان داشتم. بدلایلی جاده بسته شده بود و دو سه روزی تردد کامیونها و به تبع آن ارسال مواد غذایی به شهر متوقف شد . ناگهان مغازه داران شهر در اقدامی هماهنگ ، قیمت اجناس خود را چند برابر کردند و این هماهنگی زمانی که مسافر غریبه ای به مغازه ای مراجعه میکرد آشکار تر می شد.

به مغازه ای رفتم و یک بطری َآب معدنی خواستم . مغازه دار بی آنکه سرش را بلند کند گفت :نداریم داداش. داشتم از تشنگی هلاک میشدم . گفتم ممکنه من از شیر مغازه کمی آب بخورم؟ سریع بلند شد و لیوانی آب از شیر باز کرد و بدستم داد. خوردم و گفتم :سلام بر حسین. آقا دستتون درد نکنه . ممنون.

آقاهه بلافاصله گفت . دست شما هم درد نکنه . میشه سیصد تومن ! بطری کوچک آب معدنی خنک صد و پنجاه تومان بود ! پانصد تومانی را تحویل دادم و یکعدد آدامس 4 تایی شیک ! بعنوان بقیه پول گرفتم و برای فراموش کردن موضوع ، رادیو ماشین را روشن کردم تا شاید علیرضا افتخاری بخواند و غصه مان یادم برود. رادیو داشت با حرارت از مهمان نوازی مردم همان شهر میگفت !


چه ربطی به موضوع داشت ؟ عرض میکنم !

۴۱ نظر ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۳
حمید خان راضی !

سلام

اگر به پیش نویس نامه هایی که در ادارات برای تایپ داده می شود دقت کنید و معلم ادبیات هم باشید نمره ای بین 3 تا 8 به این برگه ها خواهید داد. باز خدا پدر تایپیست ها را بیامرزد که معمولا پیش از تایپ ، این نامه ها را غلط گیری کرده و آبرو داری می کنند.

این از ادبیاتشان. اما من در مورد بقیه ی علوم هم در موردشان شک دارم . بنابر این یک فراخوان برای کارمندان ادارات و مدیرانشون میذارم که مسئله ی ریاضی طرح شده در ادامه مطالب رو حل کنند و جواب رو تو قسمت نظرات بنویسند. (البته اگر از وقت اداری اضافه آوردن و نوشتن تبریک برای انتصاب آبدارچی شرکت فضولات مرغی در دالقوز آباد سفلی  براشون فرصتی باقی گذاشت)

و اما مسئله مورد نظر :

۷ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۸
حمید خان راضی !

سلام

در خبرها خواندیم که رئیس راهنمایی و رانندگی شبستر ارتقاء درجه گرفت . هر چند که ما بیسواد ها زیاد درجه مرجه حالیمون نیست و اگه سرباز هم جلوی ماشینمونو بگیره بهش میگیم جناب سروان ! اما من هم به نوبه ی خودم بهشون تبریک میگم و برای بیشتر شدن درآمد راهنمایی و رانندگی و ایضا زودتر تمام شدن برگه های اعمال قانون عزیزان زحمتکش راهنمایی و رانندگی ، یه پیشنهاد براشون دارم اکازیون !


۶ نظر ۲۵ تیر ۹۲ ، ۲۰:۵۱
حمید خان راضی !

سلام


یکی از خوانندگان عزیز وبلاگ ایمیلی حاوی یک مطلب بسیار جالب برامون فرستادن که بدون مقدمه دعوت میکنم اول بخونینش :

با سلام و وقت بخیر ، مشکل پیش آمده برای تعدادی از همشهریان عزیز را در رابطه با بنیاد مسکن برای شما میفرستم که اگر مناسب بود منتشر بفرمائید.

حدود 50 روز قبل جهت فروش یک واحد مسکونی که بدبختانه از طریق بنیاد مسکن برای آن وام دریافت شده بود ، مدارک خریدار را جهت استعلام فرمی به اسم فرم جیم ! از طریق دفتر پیشخوان دولت ارسال کردیم که گفته شده بود در بدترین حالت 45 روز طول خواهد کشید تا پاسخ این استعلام داده شود . اکنون بعد از سپری شدن زمان فوق ، نه تنها خبری از پاسخ استعلام نبود ، بلکه زمانی که به بنیاد مسکن مراجعه و پیگیری کردیم ، طبق معمول به همان دفتر پیشخوان پاس داده شدیم. و بعد از چندین بار رفت و آمد ، جوابی که شنیدیم این بود :

حدود 240 تا پرونده تو راه گم شده که 40 تاش مربوط به شبستر بوده ! و راهکاری که کارشناسان ارشد ! بنیاد مسکن پیش پای ما گذاشتند این بود که : معرفی میدهیم خودتان بروید از تبریز پیگیری کنید ! از دست ما کاری ساخته نیست!

از طرف من به تمامی عوامل بنیاد مسکن بفرمائید که : ............


نام و شماره تماس این خواننده محترم نزد نویسنده وبلاگ محفوظ است . اگر چنانچه یکی از مسئولین خواستند پاسخی بدهند ( که بعید میدانم چون هنوز تا انتخابات مجلس سه سال مانده است !) لطفا پیغام بدهند .


اما تحلیل من و پاسخ به این خواننده عزیز که لا اقل دست خالی از این وبلاگ برنگردند انشاء الله !

۱۷ نظر ۱۸ تیر ۹۲ ، ۰۹:۴۲
حمید خان راضی !

سلام

در این روزگار، همه حرف خوب می زنند اما آنچه برای دیگران توصیه، نصیحت و سخنرانی می کنند در عمل ناقص اجرا می شود. درست مثل روشنفکری ایرانی، که مثل بعضی چیزهای دیگر در مملکت ما، ناقص متولد شده است؛ مرور رفتار زشتی که به جهت تکرار تبدیل به فرهنگ فردی ما شده است. اما با کنار گذاشتن آنها می توان دنیای جدیدی را برای خود و کائنات ساخت .

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۵
حمید خان راضی !

سلام

ساعت یکربع به 10 صبح روز جمعه که من داشتم پیغامهای بیشمار خوانندگان وبلاگ (چون هیچ پیغامی نرسیده بود نیازی به شمارش هم نبود که میشه همون بیشمار دیگه !) رو میخوندم زلزله اومد و یه تکونی داد و رفت.

زلزله اخیر هرچند خوشبختانه هیچ تلفاتی نداشت اما موجی از شادی و شعف برای مدیران اجرایی شهرستان به همراه آورد و من هم بنوبه خودم این موفقیت رو به این عزیزان  تبریک میگم و امیدوارم که این شیوه ی مدیریت و تفکرشون رو خدا ذخیره ی آخرت براشون قرار بدهد . انشاء الله


الان شما که این مطلب رو میخونین یکی از شرایط زیر رو دارین :

1 - تنها هستین و با خوندن ادامه مطالب حتما حرفای منو تایید میکنین.

2 - کارمند اداره ای هستین که یکی از همین مدیران پرتلاش! پیشتون ایستاده و شما هم تو بد و بیراه گفتن به نویسنده این مطالب ، مسابقه گذاشتین تا شاید رئیستون گوشه ی چشمی بندازه و یه پله دیگه بالاتر برین . من کمکتون میکنم . میتونین از کلماتی مثل قدر نشناس ! نمک نشناس ! نشر اکاذیب و تشویش اذهان و سیاه نمایی هم کمک بگیرین که خیلی موثره. هر چند که خودتون تو این کارا استاد هستین .


الغرض .....

۹ نظر ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۹:۲۱
حمید خان راضی !

سلام

از بچگی هر چیزی که نتیجه ی آن غیر قابل پیش بینی باشه برام هیجان انگیز بود .. مثل یه تماس ناشناخته .... مثل یه نامه که آدرس فرستنده نداشته باشه و خیلی چیزا از این دست . شاید به همین خاطر بود که من از آی دی کالر متنفرم ، تمام قشنگی تماس به این بود که آدم ندونه کی زنگ زده و بعد از شنیدن صداش بشه برق خوشحالی ( یا برعکسش رو) تو چشماش دید.


شایدم به همین دلیله که انتخابات رو همیشه دوست داشتم و بیشتر از اون مردم رو ..... مردمی که همیشه غیر قابل پیش بینی بودند و دوست داشتنی ....


اما چه ربطی به تیتر مطلب داشت ؟ عرض میکنم.


۷ نظر ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۷
حمید خان راضی !

سلام

انتظار به پایان رسید و چشممان به جمال اسامی کاندیداهای نهایی که احساس تکلیف کردند و برای انتخابات شورا ها ثبت نام کردند و اسمشون در اومد ، روشن شد. براشون آرزوی موفقیت میکنم. برای اوندسته از عزیزانی هم که احساس تکلیف کردن ولی اسمشون در نیومد! هم همینطور


خانمها و آقایون :

سولماز مرحمتی خامنه-رقیه نمازی شبستری-سکینه وایقانپور- یاشار و اصغر قهرمانی آزاد-مهدی درویشی-حسین سلیمی- جعفر نژادآدم-امیربیگ-رضاپرهامی-ستارجبارزاده-حسین و حامد زنده دل دیزجی--محمدعلی خانی-حسین شبگاهی بدیعی-کاظم و جواد صابری بدر-عبداله معینی شبستری-محمدعلی فریدونی-امین خجسته منش-محمدحسن کاظم پوردیزجی-حسین موسی علی-علی نجمی


ضمنا شاهدیم که احساس تکلیف برخی از نامزدها امسال خانوادگی بوده و من بخاطر اهمیت دادن به بنیاد خانواده و نیز نهادینه کردن فرهنگ برادران لاریجانی در تمامی سطوح ! مراتب تشکر و قدردانی خودم رو از این عزیزان اعلام میکنم !


۲ نظر ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۵
حمید خان راضی !
اغلب ما چند زبان متعدد آشنایی کامل نداریم و اگر بخواهیم خیلی خوشبینانه به لیوان و نیمه پر و خالی آن نگاه کنیم اکثرا غیر از زبان و ادبیات فارسی با زبان انگلیسی و عربی تا حدودی آشنا هستیم اما به نظر می رسد که بسیاری از کاندیداهای ریاست جمهوری در کشور ما علاوه بر آشنایی با زبان فارسی به ترفندهای آن هم مسلط هستند.


اما ...

۲ نظر ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۲
حمید خان راضی !