388) این مدیران دوست داشتنی ......
در کشور ما اصولا به خاطر شایسته سالاری 120درصدی و استفاده از ظرفیت ها در کنار هوش مدیریتی مسئولان، «اخبار» گاه بدون توضیح هم طنز است؛ چند نمونه از خبرگزاری های رسمی کشور را بخوانید و باقی را تصور کنید!
در کشور ما اصولا به خاطر شایسته سالاری 120درصدی و استفاده از ظرفیت ها در کنار هوش مدیریتی مسئولان، «اخبار» گاه بدون توضیح هم طنز است؛ چند نمونه از خبرگزاری های رسمی کشور را بخوانید و باقی را تصور کنید!
سلام
یکی از خوانندگان عزیز وبلاگ ایمیلی حاوی یک مطلب بسیار جالب برامون فرستادن که بدون مقدمه دعوت میکنم اول بخونینش :
با سلام و وقت بخیر ، مشکل پیش آمده برای تعدادی از همشهریان عزیز را در رابطه با بنیاد مسکن برای شما میفرستم که اگر مناسب بود منتشر بفرمائید.
حدود 50 روز قبل جهت فروش یک واحد مسکونی که بدبختانه از طریق بنیاد مسکن برای آن وام دریافت شده بود ، مدارک خریدار را جهت استعلام فرمی به اسم فرم جیم ! از طریق دفتر پیشخوان دولت ارسال کردیم که گفته شده بود در بدترین حالت 45 روز طول خواهد کشید تا پاسخ این استعلام داده شود . اکنون بعد از سپری شدن زمان فوق ، نه تنها خبری از پاسخ استعلام نبود ، بلکه زمانی که به بنیاد مسکن مراجعه و پیگیری کردیم ، طبق معمول به همان دفتر پیشخوان پاس داده شدیم. و بعد از چندین بار رفت و آمد ، جوابی که شنیدیم این بود :
حدود 240 تا پرونده تو راه گم شده که 40 تاش مربوط به شبستر بوده ! و راهکاری که کارشناسان ارشد ! بنیاد مسکن پیش پای ما گذاشتند این بود که : معرفی میدهیم خودتان بروید از تبریز پیگیری کنید ! از دست ما کاری ساخته نیست!
از طرف من به تمامی عوامل بنیاد مسکن بفرمائید که : ............
نام و شماره تماس این خواننده محترم نزد نویسنده وبلاگ محفوظ است . اگر چنانچه یکی از مسئولین خواستند پاسخی بدهند ( که بعید میدانم چون هنوز تا انتخابات مجلس سه سال مانده است !) لطفا پیغام بدهند .
اما تحلیل من و پاسخ به این خواننده عزیز که لا اقل دست خالی از این وبلاگ برنگردند انشاء الله !
سلام
چند روز دیگر ماه مبارک رمضان از راه میرسه و انشاء الله که روزه میگیریم. اون قدیما روزه گرفتن از نظر ما دو چیز بود : بوی بد دهان و اخلاق مگسی شخص روزه دار ....
واقعا طوری شده بود که طرف فکر میکرد چون روزه گرفته حق داره اخمو و عصبانی باشه و همه جلوش دولا راست بشن ما هم فکر میکردیم روزه گرفتن یعنی اخمو وعبوس بودن . اما الان که یه ذره ! بزرگتر شدیم میخوام این قانون رو بشکنم و با زبون روزه هم لبخند بزنم !
از بوی بد دهان هم که نگم بهتره ..... فقط یادمه یه روز ظهر تو اداره ای بودم که یکی از کارمندان محترم که خیلی ادعای خوشمزگی میکرد ، دهان نامبارک رو آورد کنار گوش من و گفت :
آااااااااااااااااااااه ! الان میچسبه که آدم هی هی هندونه خنک بخوره . لامصب هر چی جمله ه دار بود یکجا جمع کرد و من از بوی دهانشون تا دو روز علائم مسمومیت با گاز خردل رو در خودم مشاهده میکردم . بجان شما !
و اما ..... از بحثمون دور نشیم . چند نکته ی اساسی رو به روزه داران محترم پیشنهاد میکنم و امیدواره بنده رو هم از دعای خیر فراموش نفرمائید :
سلام
در این روزگار، همه حرف خوب می زنند اما آنچه برای دیگران توصیه، نصیحت و سخنرانی می کنند در عمل ناقص اجرا می شود. درست مثل روشنفکری ایرانی، که مثل بعضی چیزهای دیگر در مملکت ما، ناقص متولد شده است؛ مرور رفتار زشتی که به جهت تکرار تبدیل به فرهنگ فردی ما شده است. اما با کنار گذاشتن آنها می توان دنیای جدیدی را برای خود و کائنات ساخت .
سلام
ساعت یکربع به 10 صبح روز جمعه که من داشتم پیغامهای بیشمار خوانندگان وبلاگ (چون هیچ پیغامی نرسیده بود نیازی به شمارش هم نبود که میشه همون بیشمار دیگه !) رو میخوندم زلزله اومد و یه تکونی داد و رفت.
زلزله اخیر هرچند خوشبختانه هیچ تلفاتی نداشت اما موجی از شادی و شعف برای مدیران اجرایی شهرستان به همراه آورد و من هم بنوبه خودم این موفقیت رو به این عزیزان تبریک میگم و امیدوارم که این شیوه ی مدیریت و تفکرشون رو خدا ذخیره ی آخرت براشون قرار بدهد . انشاء الله
الان شما که این مطلب رو میخونین یکی از شرایط زیر رو دارین :
1 - تنها هستین و با خوندن ادامه مطالب حتما حرفای منو تایید میکنین.
2 - کارمند اداره ای هستین که یکی از همین مدیران پرتلاش! پیشتون ایستاده و شما هم تو بد و بیراه گفتن به نویسنده این مطالب ، مسابقه گذاشتین تا شاید رئیستون گوشه ی چشمی بندازه و یه پله دیگه بالاتر برین . من کمکتون میکنم . میتونین از کلماتی مثل قدر نشناس ! نمک نشناس ! نشر اکاذیب و تشویش اذهان و سیاه نمایی هم کمک بگیرین که خیلی موثره. هر چند که خودتون تو این کارا استاد هستین .
الغرض .....
سلام
مطلب امروز رو با یک عکس شروع میکنیم . لطفا با دقت نگاه کنید :
چیزی دستگیرتون شد ؟ نه ؟ یه راهنمایی می کنم :
اینجا حدودا 200 متر بعد از سه راهی دیزج خلیل (بطرف شبستر) است.
خوب که چی ؟
احمدی نژاد ، خاتمی ، روحانی و بقیه .............. هیچ فرقی با هم ندارند،
وقتی من عوض نشوم . وقتی ما عوض نشویم .....
خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نباشیم؟ لطفا تعصب و اوهام را کنار بگذارید و ادامه این مطلب را به دور از حب و بغض بخوانید.
یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه، با آن تخلفات آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین،با رتبه نخست جستجوی س... در گوگل… چرا باید در پی یک زمامدار رؤیایی باشد؟
من پیشنهاد میکنم ....
سلام
از بچگی هر چیزی که نتیجه ی آن غیر قابل پیش بینی باشه برام هیجان انگیز بود .. مثل یه تماس ناشناخته .... مثل یه نامه که آدرس فرستنده نداشته باشه و خیلی چیزا از این دست . شاید به همین خاطر بود که من از آی دی کالر متنفرم ، تمام قشنگی تماس به این بود که آدم ندونه کی زنگ زده و بعد از شنیدن صداش بشه برق خوشحالی ( یا برعکسش رو) تو چشماش دید.
شایدم به همین دلیله که انتخابات رو همیشه دوست داشتم و بیشتر از اون مردم رو ..... مردمی که همیشه غیر قابل پیش بینی بودند و دوست داشتنی ....
اما چه ربطی به تیتر مطلب داشت ؟ عرض میکنم.
برخی از نامزدها در مناظره تلویزیونی اعلام کردند که در صورت پیروزی اقدام به تشکیل «معاونت اقوام» خواهند کرد.
ولی تا حالا من فکر می کردم که در کشور ما همه اقوام صرف نظر از سنتهای قومی خود به عنوان یک ملت یعنی ملت ایران شناخته میشوند. یعنی این آقایان میخواهند ملیت ایرانی را از آنها بگیرند؟! این که اهانت به اقوام مختلف ایرانی است!
اتفاقا آقای دکتر حداد در پرسش عالمانهای از کاندیدای مورد نظر پرسید؛ آیا برای قوم فارس هم یک معاونت تشکیل میدهید؟! یعنی اگر قوم فارس را نادیده بگیرید ، معاونت اقوام شما ناقص است و اگر قوم فارس را هم در آن معاونت جای بدهید که میشود همان ملت ایران.
چه باید گفت؟! حقیر از آنجائیکه خیلی پای صحبت بزرگتر ها نشسته ام ، یا یک داستان زیبا افتادم که خیلی هم به موضوع ربط دارد :
شخصی با آجر یک دیوار ساخته و فانوسی با شیشه قرمز را روی آن گذاشته بود. پرسیدند فانوس برای چیست؟ گفت؛ برای این که ماشینهای عبوری با دیوار برخورد نکنند! پرسیدند؛ خب! دیوار را برای چه ساختهای؟ گفت؛ برای این که فانوس را روی آن بگذارم!