شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

احمدی نژاد ، خاتمی ، روحانی و بقیه .............. هیچ فرقی با هم ندارند،

وقتی من عوض نشوم . وقتی ما عوض نشویم .....

  

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نباشیم؟ لطفا تعصب و اوهام را کنار بگذارید و ادامه این مطلب را به دور از حب و بغض بخوانید.

 

یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه، با آن تخلفات آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین،با رتبه نخست جستجوی س... در گوگل… چرا باید در پی یک زمامدار رؤیایی باشد؟

من پیشنهاد میکنم ....


 من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که میآید همینجور ادامه دهد. بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند:

 اول : ایرانی ها لطفاً روزی یک بار (یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

 دوم : ایرانی ها قبل از پرتاب فحش به بیرون، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند.به خصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.

سوم : هر خانواده ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد، اگر شده روزنامه ی تاریخ گذشته!

 چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند… حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!

پنجم : رانندگان به جای فاصله بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از پنجاه کیلومتر در هیچ شرایطی تجاوز نکند.

 ششم : همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.

هفتم : بفهمیم که زرنگی ضایع کردن حق دیگران نیست بلکه، رعایت حقوق دیگران،رسیدن به حقوق خودمان است، هر کس به اندازه ما حق دارد و وقتش با ارزش است

 هشتم : بفهمیم که اگر صاحب یک بوتیک هستیم شغل ما بوتیک دار است یا اگر راننده تاکسی هستیم شغل ما راننده است. نه اینکه همه دزد و کلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط برای راهی به رسیدن به کلاهبرداری استفاده کنیم. به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم دزدی فقط برای کسی باشد که شغلش فقط دزدی است.

 نهم : مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.

 دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست.

 یازدهم : ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند (مثل ژاپنیها) و دهانشان را تا نیم ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند. خلاصه این که ظرفیت برد دیگران و شکست خودمان را به دست بیاوریم، سعی کنیم جدا از برد یا باخت، با ارزش بشویم!

 دوازدهم : ایرانیها به جای تمسخر شکل ظاهری و نوع حرف زدن سیاستمداران،فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست. همین!

 سیزدهم : به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.

به خیابان می روند برای (عبور) از خیابان باشد و در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.

 چهاردهم : تمرین کنیم که میانبری که ممکن است ذرهای کسی را دلخور کند،مصداق بارز دزدی است ، حتیالمقدور میانبر نزنیم

پانزدهم : در هنگام رانندگی، بین خطوط حرکت کنیم و خطی را انتخاب کنیم که متناسب با سرعت ماست - در عین سادگی، از همه سخت تره!

شانزدهم : این آخری از همه سختتر است و اینکه دروغ نگوییم .

 


همانطور که فکر می کنیم عمل کنیم . فراموش نکنیم ریا که اکنون عادت و عرف جامعه شده است در واقع یک بیماری اجتماعی و از آسیب شناسی بسیار جدی برخوردار است.

عزیزان ، کسی که این مطالب را نوشته است شاید خود نیز دچار این مشکلات است (حمل بر خودستایی نشود !) . همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم. ولی باید بپذیریم ایران ما،همان سرزمینی که هنگام قرائت سرود ای ایران ای مرز پر گهر، موی گرده مان سیخ میشود و دچار دل لرزه مطبوعی میشویم، در حال سقوط است.

 

بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند و نقش اصلی را خودمان در این جایگاه ایفا می کنیم.

 

چرا مثلاً اگر هر کدام از ما فقط برای یک ماه به خارج از کشور برویم (برای مثال به سوئد!!!) رفتارمان تغییر می کند؟ خوب می شویم. به استخرهای مختلط می رویم! با جنبه می شویم ! فکر و نگاهمان عوض می شود و بدون رو در بایستی بگویم : آدم می شویم! (هر چند برای 1 ماه!!!!)

 

بپذیریم ایران می تواند بهترین باشد.  ایران و ایرانی لیاقت این بهترین بودن را دارد.

 

والسلام

نظرات  (۶)

مثل همیشه زدین تو خال . درسته که ازتون گلایه دارم که کم مینویسین ولی درست و حسابی مینویسین. حرفهایی رو که تو دل هممون هست ولی فکر میکنیم نباید به زبون بیاریم . لطفا کمی بیشتر بنویسین حمید آقا
این یکطرف قضیه است اما اگر کمی دقت کنیم برای بسیاری از مدیران رده های میانی و رده پایین اصلا فرقی ندارد که مسئول چه مردمی باشند ! مثال خیلی روشنش صدا و سیماست که مثلا مردم کویر و یا سیستان و بلوچستان را فقط روزهایی نشان میدهد که یا انتخاباتی پیش رو باشد یا نیاز به راهپیمایی.
درست نمیگم ؟
بیاناتتان بسیار عالیه.شماکاملامتین می فرمایید.ولی کو مردعمل جناب حمیدخان..
پاسخ:
شما هم راست میگین . متاسفانه نه مرد عمل پیدا میشه و نه زن عمل . اما حداقل باید خودمون اینا رو قبول کنیم دیگه ؟ چون اولین قدم برای جبران اشتباه ، قبول کردن اشتباهه. بد میگم؟

حمید آقای عزیز با سلام،

آه بلندی بر کشیدم  که  داغ دلمان تازه شد. بقول شهریار:

آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا     حالا که افتاده ام از پا حالا چرا

مردم ما مردم ساده و نسبت به حقوق فرهنگی و اجتماعی خود بسیار بی قیدو بند هستند. غافل از اینکه در عصر ما اصل اسارت و نگونبختی بر مبنای دستکاری هویت فرهنگی ملتها بهتر جواب می دهد

 تا با توپ و تانک. آنجا که بجای سامانه های فرهنگی به دار آویختن مزدور بدبختی برای اخلاقیات بهتر جواب می دهد دیگر فاتحه فرهنگ خوانده شده. این فاجعه زمانی رخ می دهد که مفاهیم ارزش های فرهنگی در بین مردم بسیار متفاوت باشد. یکی از آن موارد همین قوانین راهنمایی و رانندگی ایست. 

قانون را یکشبه میشود عوض کرد ولی فرهنگ یک جامعه را نه. حافظ قانون دولتمردانند اما حافظ رهنگ مردم. بیاییم ارزش ها را بازشناسی کنیم و مفهوم مشترکی از آن داشته باشیم که با انسانیت سروکار دارد و نه با باورهای خرافی.

اما افسوس که دشمنان چیره دست گوی علم و عقل را از ما ربودند . حالا من ماندم و یک دنیا افسوس و یک عمر ریا.

اون هندونه ک خوش رنگه داره بهش اسپری میزنه!

با سلام و عرض خسته نباشید،

باید بگم که خیلی نباید تند رفت!!!

از ماست که بر کاست.وقتی جوونی میخاد خدمت کند،مردم به به میگن،اما وقت دستگیری یک لگد می زنند که نگووووو...............

پس به گل آقا .... باید خودمان خودمان را اصلاح کنیم تا زمان تعجیل فرا رسد....

آقا شرمنده ائیم..........

یا حق.

پاسخ:
اگر جوونی داره خدمت میکنه در حقیقت داره انجام وظیفه میکنه . تو دوره ی فعلی نایاب شده افرادی که بدون جیره و مواجب در فکر خدمت باشند . بنابر این زمانی که داره کارشو انجام میده نباید انتظار به به داشته باشه ولی زمانی که داره خطا میکنه سزاوار اون لگدی که فرمودین هست . خود آقا هم راضی نیست که ما از حقمون بگذریم به امید اینکه منتظر ظهور امام زمان هستیم . که اگر اینجوری باشیم بدا بحال ما . مثل خیلی از افرادی که قرنهاست "یا لیتنا کنا معکم" میگویند اما پای عمل که میرسد به بهانه ی انتظار فرج از سختی ها فرار میکنند .

باز هم ما را با نظرات ارزشمندتان بنوازید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">