شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورای شهر شبستر» ثبت شده است

سلام

دیروز بعد از مدتها توفیقی دست داد تا برای بار N ام فیلم اخراجی های اول را ببینم . یکی از صحنه هایی که تا بحال اینقدر تاثیر گذار نبود صحنه ای است که اکبر عبدی ( معروف به بایرام لودر! ) در اولین شب ورود به جبهه به سرعت دنبال عکاس رفته و میگوید : بچه ها ! عکاس باشی رو آوردم . یه عکس اینجا بعد ها تو تهران خیلی به درد می خوره ......


بی رو دربایستی یاد یه تعداد از عزیزان افتادم که این روزها به هر بهانه ای جلوی دوربین می روند . البته بر همگان واضح و مبرهن است که تاثیر میکروفن و تریبون و گوش شنوا بسیار بیشتر است اما چه باید کرد .... وقتی مادر نیست ، با زن بابا باید ساخت ..... (قویون اولمین یئرده ، گئچی یه عبدالکریم دییر لر !)


۱۶ نظر ۲۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۰
حمید خان راضی !

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

از بچگی هر چیزی که نتیجه ی آن غیر قابل پیش بینی باشه برام هیجان انگیز بود .. مثل یه تماس ناشناخته .... مثل یه نامه که آدرس فرستنده نداشته باشه و خیلی چیزا از این دست . شاید به همین خاطر بود که من از آی دی کالر متنفرم ، تمام قشنگی تماس به این بود که آدم ندونه کی زنگ زده و بعد از شنیدن صداش بشه برق خوشحالی ( یا برعکسش رو) تو چشماش دید.


شایدم به همین دلیله که انتخابات رو همیشه دوست داشتم و بیشتر از اون مردم رو ..... مردمی که همیشه غیر قابل پیش بینی بودند و دوست داشتنی ....


اما چه ربطی به تیتر مطلب داشت ؟ عرض میکنم.


۷ نظر ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۷
حمید خان راضی !

سلام

انتظار به پایان رسید و چشممان به جمال اسامی کاندیداهای نهایی که احساس تکلیف کردند و برای انتخابات شورا ها ثبت نام کردند و اسمشون در اومد ، روشن شد. براشون آرزوی موفقیت میکنم. برای اوندسته از عزیزانی هم که احساس تکلیف کردن ولی اسمشون در نیومد! هم همینطور


خانمها و آقایون :

سولماز مرحمتی خامنه-رقیه نمازی شبستری-سکینه وایقانپور- یاشار و اصغر قهرمانی آزاد-مهدی درویشی-حسین سلیمی- جعفر نژادآدم-امیربیگ-رضاپرهامی-ستارجبارزاده-حسین و حامد زنده دل دیزجی--محمدعلی خانی-حسین شبگاهی بدیعی-کاظم و جواد صابری بدر-عبداله معینی شبستری-محمدعلی فریدونی-امین خجسته منش-محمدحسن کاظم پوردیزجی-حسین موسی علی-علی نجمی


ضمنا شاهدیم که احساس تکلیف برخی از نامزدها امسال خانوادگی بوده و من بخاطر اهمیت دادن به بنیاد خانواده و نیز نهادینه کردن فرهنگ برادران لاریجانی در تمامی سطوح ! مراتب تشکر و قدردانی خودم رو از این عزیزان اعلام میکنم !


۲ نظر ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۵
حمید خان راضی !

در برهه حساس کنونی، شرایط جالب شده است. نامزدها رفتارهای جالبی دارند. با هرکدامشان که حرف می‌زنند و می‌گویند چرا نامزد شدید؟ می‌گوید: احساس تکلیف کردم. کم‌کم دارم شک می‌کنم که 24 خرداد 1392 قرار است انتخابات برگزار شود یا «جشن تکلیف»! که یک‌باره همگی با هم مکلف شده‌اند.
فکر کنید که یک نفر با وانت طالبی بیاورد در محله‌تان و عوض اینکه پشت بلندگو از آنچه آورده تعریف کند و برای طالبی‌هایش عقب طالب بگردد، علیه طالبان افغانی و در ضمن در مضرات آب هندوانه سخنرانی کند. حکایت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هم این‌طوری شده. 

هرکدامشان عوض اینکه از برنامه‌هایش بگوید و برای خودش تبلیغات کند، به دیگری فحش و بد و بیراه می‌گوید.

این وسط .......

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۵۶
حمید خان راضی !
سلام

حتما یادتان هست در مناظرات دوره قبلی انتخابات ریاست‌جمهوری و آنجایی که بحث به وضعیت اقتصادی کشور کشید، بعضی از نامزدها از اصطلاحاتی استفاده کردند که خیلی از مردم معانی آنها را نمی‌دانستند.


در آن روزهای آخر فعالیت‌های انتخاباتی هر کدام از نامزدها نمودارهایی را به مردم نشان میدادند و با اشاره به شیب منحنی‌ها آنچه مدنظر خودشان بود را به خورد مخاطب می‌دادند. مثلا وقتی بحث ضریب جینی مطرح شد خیلی از ما نمی‌دانستیم منظور چیست. بنابراین مجبور بودیم چشم بسته ادعای کاندیدای مورد علاقه خودمان را تایید کنیم و بگوییم:« این راست میگه، نگاه کن منحنیش چقدر قشنگه، عین آبشار شهر بازی میمونه.»


لذا با توجه به نزدیکی مناظرات انتخابات پیش رو لازم است هرچه سریعتر با برخی از اصطلاحات مهم اقتصادی که به احتمال زیاد پای ثابت مناظره‌ها خواهند بود آشنا شویم.


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۵۳
حمید خان راضی !
۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۴۴
حمید خان راضی !

سلام

این متن طنز رو یکی از خوانندگان خوب وبلاگ (سنگ صبور) ارسال کردند و اتفاقا بسیار هم بجا نوشته اند . متن ، اعلام کاندیداتوری یک شهروند فرضی است و قصد توهین به هیچ کدام از کاندیدا ها را نداریم و امیدواریم کما فی السابق در عرصه بازیگری و ورزشکاری موفق تر از اینی باشند که حالا هستند !


بیانیه اعلام کاندیداتوری شورای شهر
در این قهقرای مدنیت و دموکراسی‌بازی که هر تازه به دوران رسیده‌ای در سودای جلوس به صندلی شورای شهر دست و پا می‌شکند و از آنجا که اصولا قرار شده مشکلات شهری؛ از قبیل خطر زلزله و آلودگی هوا و ترافیک و آب گرفتگی معابر، و مشکلات ساخت و ساز شهری و بودجه شهری و غیره و ذلک  به جای استفاده از نظرات متخصصین  و متبحرین علم مدیریت و شهرسازی، توسط بازیگران تلویزیون و کشتی گیران و فوتبالیست ها و خوانندگان در پیتی و شاعران معزز و هنرمندان گرامی حل و فصل شود، فلذا  اینجانب به حکم وظیفه و تکلیف، به خواست قادر لم یزل، پشتیبانی هم روستائیان فهیم و همیشه در صحنه که از چند سال پیش مقیم شهر شده و به سبب تمدن‌زدگی! ناچار به حذف پسوند نام روستا از آخر نام‌خانوادگی‌مان شدیم و قس علیهذا ... اعلام می‌داریم که حالا که هر ژگول ننه مرده‌ای از تصدق سر دانشگاه آزاد واحد زورآباد و سهمیه نیم‌بند برای خود لیسانسی دست و پا کرده و با پول نزول، گدایی و من بمیرم توبمیری کاندیدای انتخابات می‌شود، لذا با کمال امتنان و جهت رو کم کنی، خود را به عنوان کاندیدای اصلح شورا شهر معرفی می نمایم.

ادامه ....
۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۴۱
حمید خان راضی !

سلام


اول تشکر:

در سال جدید شاهد هستیم که شهرداری نسبت به تجدید فضاهای سبز شهری اهتمام کامل دارد و چشمگیر تر از همه بلوار ولایت شبستر ( حد فاصل البیز باشی! تا ورودی شبستر) که همه روزه میتوان پرسنل زحمتکش و ادوات و تجهیزات شهرداری را در حال ساخت و آبیاری فضای سبز وسط این بلوار مشاهده کرد که مایه خوشحالی تمامی افرادی است که از این معبر گذر میکنند و من بنوبه خودم از شهرداری شبستر تقدیر و تشکر کرده و به تمام پرسنل خسته نباشید میگویم ...


اما تذکر و درخواست ؟؟؟ ....


۰ نظر ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۲۴
حمید خان راضی !

سلام

بیست و نهم مرداد ماه امسال بود که در همین وبلاگ خیلی جهانی ! مطلبی نوشتیم که یه جورایی به شهرداری مربوط میشد ...


ببینین

اخیرا روزنامه ی وزین و به نوعی جهانی ! (البته به صورت مجانی!) بدستمان رسید با عنوان ابتکار(ویژه آذربایجان شرقی) که در مورد موضوع همین پست هم مطلب نوشته بودند ولی به شیوه ی سیاه نمایی نکن ! و تبدیل تهدید ها به فرصت! که من اسمشو میذارم از آب کره گرفتن !


چی ؟ عصبانیم ؟ عمرا من با این چیزا عصبانی بشم! فقط میخندم ! میدونم که مسئولین محترم شهری هم بیشتر از من میخندن ولی بقول معروف ....



خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است ..... کارم از گریه گذشته است ، به آن می خندم!


و اما اصل ماجرا....

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۴۷
حمید خان راضی !