شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۱۶۲ مطلب با موضوع «مشکلات شهری» ثبت شده است

سلام  

با همدیگه تعارف که نداریم ؟ غریبه هم بین ما نیست و همه خودی هستن ! واقعیت اینه که متاسفانه فرهنگ عمومی ما شهروندان ایرانی روز به روز به سمت بی اخلاقی ، کثیفی ، دو روئی ، ضد دینی و ضد قانونی سوق پیدا میکند و بدون اینکه تلاشی برای بهبود خود کنیم همواره در حال فحاشی به این و آن  و حکومت و مسئول و رئیس و .. هستیم و افراط و تفریط در بدترین حالات ممکن ، جزئی از عملکرد روزانه ما شده است . 

نه اشتباه نکنید . قصد من سیاه نمایی و این حرفا نیست . میخوام حرفایی رو که هممون میدونیم و رومون نمیشه بهم بگیم رو بزنم و دور بعضی از کارایی رو که هممون روزانه میکنیم یه خط قرمز بکشم که شاید یه ذره بهش فکر کنیم . 

اینقدر خودمون رو دست بالا گرفتیم که فکر میکنیم چون چند هزار سال قبل یکی تو این کشور چند تا کار بزرگ کرده ُ تا آخر عمر کره زمین کافیه و اثبات میکنه که ما تمدن و فرهنگ و این چیزا داریم و میتونیم بقیه رو بی فرهنگ بدونیم و مثلا برای مسخره کردن کسی بهش بگیم افغانی!  

تو ادامه صحبتام  فقط قسمتی از فرهنگ های زشت روزانه ما عنوان شده  که اگر کسی بخواد  گسترشش بده شاید به عددی نزدیک به 100 مورد برسد. 

میدونم که الان میگین با یه گل بهار نمیشه - رک و راست بگم که من هم خودمو از موارد گفته شده استثنا نمیدونم و قصد نصیحت ندارم ولی احساس میکنم که باید از یه جایی شروع کنیم دیگه؟ نه؟ نظر شما چیه؟

 

۰ نظر ۱۵ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۰۱
حمید خان راضی !

شوخی نیست که یک ملت هر ساله حدود سیصد هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند چون دارد به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت می‌رود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر برای کشته‌های رانندگی حفر شده و دست کم 15 میلیون نفر مجروح شده‌اند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را بر روی تخت و یا ویلچر بگذرانند...


تشریف بیارین ادامه مطالب . کار خاصی که نداریم؟ دوباره تعطیلات تموم شد و همگی اومدیم سر کار تا خستگی مسافرت رو در کنیم . املت رو که الان نوش جون کردین . به آبدارچی بگین یه چایی بیاره بشینین با خیال راحت بخونین و حالشو ببرین !
۰ نظر ۱۴ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۵۸
حمید خان راضی !
سلام

شاید شما هم جزو کسانی باشید که صابون مزاحم های ایرانسلی به تنتون خورده باشه یا از طریق اس ام اس از طریق شماره ایرانسل مورد کلاهبرداری قرار گرفتین.

برای پیگیری و کشف مزاحمانی که با شماره ایرانسل برای شما دردسر ساز شدن مراحل زیر رو باید انجام بدین:
۴۱ نظر ۱۱ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۴۷
حمید خان راضی !
سلام

امروز میخوام در مورد نانوایی های شهرستان براتون بنویسم - البته مشکلاتی که عنوان میشه کما بیش در تمام نانوایی های سنتی در همه کشور قابل مشاهده است . فقط به دو دلیل زیاد بهش اهمیت نمیدیم :
1 - تا الانش اینجوری بوده و فکر میکنیم باید همینجوری باشه
2 - از حقوق خودمون به عنوان مصرف کننده اطلاع نداریم و فکر میکنیم چون نانوا ، صاحب نانواییه هر کاری دلش خواست میکنه و هیشکی هم حق اعتراض نداره و بقول امروزی ها همینه که هست! نمیخوای نخر!



ولی اینطور نیست عزیزان . تمام افرادی که دارن خدمتی رو بصورت عمومی انجام میدن وظایف و مسئولیتهایی دارن که ملزم به رعایتش هستند . یکی از اینها رعایت بهداشت فردی و بهداشت محیط کار هست . البته منظورم نصب کارت معاینه بهداشتی تو یه پلاستیک کثیف بالای سر در نانوایی نیست .

اگر میخواین با وظایف بهداشتی نانوا ها آشنا بشین و یه مقایسه کوچیک با نانوایی ها سنتی موجود بکنید ادامه مطلب رو بخونین :

۰ نظر ۰۶ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۳۵
حمید خان راضی !
سلام




مطلب امروزمون زیاد طنز نیست - یعنی اصلا نیست - میخوام در مورد مسئله ای حرف بزنم که چه بخواهیم و چه نخواهیم - چه منتشرش کنیم و چه لاپوشونی کنیم ، یکی از معضلات بارز و تلخ و انکار ناپذیر جامعه ی " فرهنگدوست" ما شده - از قدیم و ندیم این روش غلط بین خانواده ها جا افتاده که بعضی حرفا بده ! عیبه ! ایراد داره! بچه خوب اصلا نباید فکر این چیزا رو بکنه !


ولی تا کی؟ داریم میبینیم که خیلی مسائل هست ! هر چند که ما در موردش حرف نزنیم و اتفاقات حاصل رو نتیجه قضا و قدر بدونیم .....

حتما شما هم حدس زدین چی میخوام بگم - مسئله ای که این روزها شیرینی روزهای آغاز سال رو بکام خیلی ها تلخ کرد .....
۰ نظر ۰۵ فروردين ۹۱ ، ۱۰:۳۲
حمید خان راضی !
 امان از دست کسانی که به محض دیدن کلمه «تجاوز» مستقیم ذهنشان می رود به جاهایی که نباید برود. اتفاقا این بار کاملا اشتباه برداشت کرده اید. قرار نیست که همیشه تجاوز یک معنی «خاص» داشته باشد. این دفعه صحبت از نقض حریم معابر وخیابان هایی است که قاعدتا بعضی ازجاهای آن برای عبورعابران پیاده پیش بینی شده است. البته یاد آورمی شوم که تا لحظه تنظیم این بلاگ ، قانونی مبنی براینکه «پیاده روها هم جزو مغازه ها محسوب می شود» به تصویب نرسیده است.

سد معبر یعنی چه ؟ اصولا به هرعاملی که موجب کندی یا توقف عبور ومرور در سطح گذرگاه های عمومی اعم از خیابان، کوچه، پیاده رو و... بشود، می توان عنوان سدمعبرداد.




گزارش مشروح ! در ادامه مطلب ......



۱ نظر ۲۳ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۳
حمید خان راضی !

سلام

اینقدر جوالدوز به بقیه زدیم ! امروز میخوام یه سوزن هم بخودمون بزنم

مدتهاست ذهنم مشغول این مسئله است که چرا به ما میگن مردم فرهنگدوست؟ اگه دقت کنیم در اکثر مواقع خودمون بخودمون میگیم فرهنگ دوست ! شاید هم این کلمه اینقدر جا افتاده و اینقدر گفتیم که خودمون هم باورمون شده -  تو لغتنامه ، کلمه فرهنگ به معنی علم, دانش, ادب, معرفت, تعلیم‌وتربیت آثارعلمی‌وادبی‌یک‌قوم‌یاملت اومده ولی به نظر شما آیا ما مردم با فرهنگی هستیم ؟
فرض میکنیم یکنفر از یک شهر دیگه بیاد به شهرستان ما - بدون اینکه هیچ سابقه ذهنی از این شهر داشته باشه و دائم هم تو گوشش کلمه مردم فرهنگدوست شبستر نخونده باشن . واقعا مناظری که تو شهرمون میبینه نشان فرهنگ ماست؟
کاری با شهردار و فرماندار و کی و کی و کی ندارم - با خود خودمون کار دارم - از امروز سعی میکنم ناهنجاریهای اجتماعی شهرمون رو در قالب عکس براتون بیارم و قضاوتش بعهده شما - و حرفم اینه که مجموعه فرهنگ رو ماها میسازیم - من و شما - نه کس دیگه - شاید قدم کوچیکی باشه در اصلاح رفتارهای اجتماعیمون و نزدیکتر شدن به فرهنگی که هممون فکر میکنیم خیلی داریم !

تشریف بیارید ادامه مطالب ......

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۵۳
حمید خان راضی !

سلام

داشتم تو اینترنت میچرخیدم که چشمم افتاد به امکانات ورزشی همین قطر خودمون !

مقایسه کردم با یکی از استادیوم های فعلی شبستر! دیدم خداییش هم استادیوم ما با بعضی از آخرین استانداردهای ساخت مکان ورزشی یه کم ! اختلاف داره - البته روی تابلو این استادیوم سال تاسیس 1368 ذکر شده و ما انتظار نداریم که استادیومی که 23 سال پیش ساخته شد مثل استادیوم های روز دنیا باشه - خداییش ما ورزشکارا هم اینقدر پر توقع نیستیم ولی آخه اینقدر تفاوت؟

تو ادامه مطلب اول چند تا عکس میبینین از استادیومهای قطر ( اروپا و آمریکا نه ها !    قطر) بعدشم چند تا عکس از یکی از استادیومهای شبستر میبینین و یاد این شعر میفتین که :

میان ماه من تا ماه گردون .......... تفاوت از زمین تا آسمان است !


البته یاد یه شعر دیگه هم از استاد شهریار میفتین که اگه تا اون موقع یادتون نیومد من براتون مینویسم....   تشریف بیارین

۰ نظر ۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۵۱
حمید خان راضی !

سلام

مطمئنا شما هم هفته ای یکی دوبار وقت برای گشت و گذار دارید و بلا شک اولین جایی که به ذهن خطور میکند (قیه ارخی) یا همون قیاس آباد و یا اسم جدیدش پارک جنگلی میشو ! هست . من هم امروز یه سر رفتم ببینم گردشگاهی رو که با کودکی ما عجین بوده چجوری درستش کردن. خداییش هم خوب بود . ولی یادم افتاد یکی از اساتید عکاسی بمن گفته بود "عکاس باید یا چیزایی رو ببینه که بقیه نمیبینن یا چیزایی رو که همه میبینن طوری ببینه که بقیه نمیبینن!".

القصه داشتم دوربین رو اینطرف اونطرف میچرخوندم که یه سوژه توپ! نظرمو جلب کرد :

عکسشو گذاشتم تو ادامه مطلب ....

۰ نظر ۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۵
حمید خان راضی !

سلام

امروز شروع کردم از شهرداری بنویسم دیدم اولا گناه داره بذار یکروز راحت باشن و حالشو ببرن بعدشم که ایشون اصلا این مطالب رو نمیخونن که - همش درگیر پاسخ دهی به پیامهای بیشمار تقدیر و تشکر و تبریک هستن - پس تصمیم گرفتم به یکی دیگه گیر بدم - چیزی هم که فراوونه مورد برای گیر دادن هست


این داستان واقعی کسیه که وام گرفته! باورتون میشه؟ واااااااااااااااااااااااام!!!!!


البته شاید با خوندن عنوان مطلب داغ دل شما هم تازه شد و آه کشیدین - تو داستانهای قدیمی صمد بهرنگی برای یافتن قصر آقا دیوه باید چارق آهنی میپوشیدیم و عصای آهنی برمیداشتیم - هر موقع ته کفش سوراخ میشد و نوک عصا سابیده میشد میرسیدیم به قصر آقا غوله

حکایت وام مسکن گرفتن هم همینه - یکبار من رفتم اونجا وام بگیرم (کجا؟ الان میگم) الان هم از یاد آوریش بعضی وقتا شبها کابوس میبینم و از خواب میپرم - یعنی بلایی به سر آدم میاد که باید شهرداری رو مهر کنه و نماز بخونه - بماند که موقعی که من رفته بودم اونجا ، رئیسش میخواست کاندید بشه و تازه کلی آدم رو تحویل میگرفتن

اگه شما هم تا حالا وام نگرفتین و قصدشو دارین از من میشنوین به جوونیتون رحم کنین و بیخیالش شین و اگر گرفتین یا در خلال گرفتنش گیر کردین بیاین ادامه مطالب ....

۴ نظر ۱۷ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۲
حمید خان راضی !