سلام
در خبر ها شنیدیم که شبستر میزبان چند تن از شهدای گمنام خواهد بود . استقبال مردم و نهاد ها از این کاروان اقدامی درخور تحسین است و بنظر من هر کاری برای پیشواز این قهرمانان گمنام کشور انجام دهیم قطره ای از دریای بیکران عظمت روح این عزیزان را نمیتوان جبران کرد .
نهادها و ادارات نیز در اقدامی درخور تحسین ، برای استقبال از این کبوتران خونین بال آماده میشوند . عکس زیر چند نمونه از پارچه نوشته های نصب شده را به تصویر کشیده است .
برای گوینده یا نویسنده ی این مطلب ، دو حالت متصور است :
اول اینکه به عنوان فردی که برای شهدا و آرمان شهدا ارزش قائل است (در هر جایی که خدمت میکند) ، کارش را درست انجام میدهد . خیانت نمیکند . رشوه نمیگیرد. برای انجام وظیفه به نحو احسن تمام سعی خود را میکند . در محل کار و در وقت اداری ارباب رجوع صبحانه و نهار نمی خورد و خلاصه اینکه به عنوان یک مسلمان با وجدان ، تمام سعی خود را میکند تا گناه نکند !
حالت دوم بر عکس است که مصادیقش را شمردن ، تکرار مکررات و توضیح واضحات است .
در حالت اول ، شخص مورد نظر نباید نگران پرسشی در مورد عملکردش باشد چون دست پر به میدان آمده است و میتواند عذرخواه کمبودها و کاستی های کارش باشد و چون تمام سعی خود را کرده است قابل سرزنش نیست .
حالت دوم ( که احتمالا مد نظر بوده است)بسیار بدتر و غیر قابل گذشت تر است . در این حالت شخص میداند کاری کرده که اگر مورد پرسش واقع شود جوابی برای آن ندارد . یعنی شخص با علم به اینکه کوتاهی میکند ، به کوتاهی ادامه داده است .
دوست عزیزی که این مطلب را برای اولین بار اختراع کرده است میتواند جواب این سوال را هم به آن بزرگی بنویسد و بر در و دیوار بزند که :
چرا ایکاش از ایشان نپرسند که بعد از شهدا چه کرده اند ؟ چرا این موضوع اینقدر برایشان وحشت آور است ؟ این شهدا حداقل با ما فاصله ی زمانی 25 ساله دارند و همیشه نیز بر پاسداری از خون شهدا و ادامه دادن راهشان داد سخن داده ایم .
چه دلیلی دارد که اکنون از سوال در مورد عملکردمان وحشت داریم ؟ آیا زمان کافی برای اصلاح خود و عملکردمان نداشته ایم ؟ آیا اگر میخواستیم طوری رفتار کنیم که برای چنین سوالی دچار عذاب نشویم کسی جلویمان را گرفته بود ؟
اگر ندانسته اشتباه کرده ایم باید بیدار شویم و اگر این اشتباهات دانسته بوده است ( که ظاهرا اینطور است چون اگر نبود وحشتی از سوال نداشتیم) بایستی بسیار تاسف بخوریم و انگشت حسرت به دندان بگزیم
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
ای کاش برخی ها بدانند که روزی که از ما بپرسند بعد از شهدا چه کردید؟ فرا خواهد رسید. آن روز و آن محکمه ، جایی نیست که بتوانیم گناه کم کاری ها را به گردن کمبود اعتبارات و کمبود پرسنل و تحریم و نبود مواد اولیه و نوسانات ارزی و هزار و یک بهانه دیگر که شما بهتر از من میدانید بیندازیم . آن روز روز حساب است و سوال کننده هم کسی نیست که بتوان وی را به سیاه نمایی و تشویش اذهان و تخریب امنیت روانی جامعه و هزار و یک انگ دیگر متهم کرد .
بجای اینکه آرزو کنید که ایکاش از شما سوال نشود ! تلاش کنید تا در روز سوال جواب قانع کننده داشته باشید که این برای شما بهتر است .
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار !
یا علی