شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادارات شبستر» ثبت شده است

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام

امروز صبح زودتر از بقیه ی روزها بیدار شده بودم. کار اداری داشتم و اگر کمی دیر تر می جنبیدم باز هم کارم به فردا می کشید. هر چند که زودتر بیدار شدن در روند کار اداری تاثیر ندارد . اگر بخواهد(بخواهند) که به فردا بکشد ، می کشد !


دستی به سر و رویم کشیدم تا ریش اصلاح نکرده و موهای نامرتب را بیشتر به هم بریزم . به گفته یکی از رفقا (که از آن اداره ای های با سابقه است) ، اینطوری بدبخت تر به نظر می رسم و ممکن است کارم سریع تر راه بیفتد. پیراهن یقه دیپلمات را نمیتوانستم بپوشم. چون هنوز بوی ادکلن میداد. پیراهن دیگری از داخل سبد لباس چرک ها یافته و بر تن کردم . چاره ای نبود .



تو این هوای گرم باید کت هم می پوشیدم ، چون ترکیب کت و تسبیح ، در خیلی از ادارات ، معجزه میکند ! روی کفشها را هم به نوبت با پشت ساق شلوار پای مخالف ! برق انداختم و از در زدم بیرون ......


۶۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

اگر به پیش نویس نامه هایی که در ادارات برای تایپ داده می شود دقت کنید و معلم ادبیات هم باشید نمره ای بین 3 تا 8 به این برگه ها خواهید داد. باز خدا پدر تایپیست ها را بیامرزد که معمولا پیش از تایپ ، این نامه ها را غلط گیری کرده و آبرو داری می کنند.

این از ادبیاتشان. اما من در مورد بقیه ی علوم هم در موردشان شک دارم . بنابر این یک فراخوان برای کارمندان ادارات و مدیرانشون میذارم که مسئله ی ریاضی طرح شده در ادامه مطالب رو حل کنند و جواب رو تو قسمت نظرات بنویسند. (البته اگر از وقت اداری اضافه آوردن و نوشتن تبریک برای انتصاب آبدارچی شرکت فضولات مرغی در دالقوز آباد سفلی  براشون فرصتی باقی گذاشت)

و اما مسئله مورد نظر :

۷ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۸
حمید خان راضی !

سلام


یکی از خوانندگان عزیز وبلاگ ایمیلی حاوی یک مطلب بسیار جالب برامون فرستادن که بدون مقدمه دعوت میکنم اول بخونینش :

با سلام و وقت بخیر ، مشکل پیش آمده برای تعدادی از همشهریان عزیز را در رابطه با بنیاد مسکن برای شما میفرستم که اگر مناسب بود منتشر بفرمائید.

حدود 50 روز قبل جهت فروش یک واحد مسکونی که بدبختانه از طریق بنیاد مسکن برای آن وام دریافت شده بود ، مدارک خریدار را جهت استعلام فرمی به اسم فرم جیم ! از طریق دفتر پیشخوان دولت ارسال کردیم که گفته شده بود در بدترین حالت 45 روز طول خواهد کشید تا پاسخ این استعلام داده شود . اکنون بعد از سپری شدن زمان فوق ، نه تنها خبری از پاسخ استعلام نبود ، بلکه زمانی که به بنیاد مسکن مراجعه و پیگیری کردیم ، طبق معمول به همان دفتر پیشخوان پاس داده شدیم. و بعد از چندین بار رفت و آمد ، جوابی که شنیدیم این بود :

حدود 240 تا پرونده تو راه گم شده که 40 تاش مربوط به شبستر بوده ! و راهکاری که کارشناسان ارشد ! بنیاد مسکن پیش پای ما گذاشتند این بود که : معرفی میدهیم خودتان بروید از تبریز پیگیری کنید ! از دست ما کاری ساخته نیست!

از طرف من به تمامی عوامل بنیاد مسکن بفرمائید که : ............


نام و شماره تماس این خواننده محترم نزد نویسنده وبلاگ محفوظ است . اگر چنانچه یکی از مسئولین خواستند پاسخی بدهند ( که بعید میدانم چون هنوز تا انتخابات مجلس سه سال مانده است !) لطفا پیغام بدهند .


اما تحلیل من و پاسخ به این خواننده عزیز که لا اقل دست خالی از این وبلاگ برنگردند انشاء الله !

۱۷ نظر ۱۸ تیر ۹۲ ، ۰۹:۴۲
حمید خان راضی !

سلام

ساعت یکربع به 10 صبح روز جمعه که من داشتم پیغامهای بیشمار خوانندگان وبلاگ (چون هیچ پیغامی نرسیده بود نیازی به شمارش هم نبود که میشه همون بیشمار دیگه !) رو میخوندم زلزله اومد و یه تکونی داد و رفت.

زلزله اخیر هرچند خوشبختانه هیچ تلفاتی نداشت اما موجی از شادی و شعف برای مدیران اجرایی شهرستان به همراه آورد و من هم بنوبه خودم این موفقیت رو به این عزیزان  تبریک میگم و امیدوارم که این شیوه ی مدیریت و تفکرشون رو خدا ذخیره ی آخرت براشون قرار بدهد . انشاء الله


الان شما که این مطلب رو میخونین یکی از شرایط زیر رو دارین :

1 - تنها هستین و با خوندن ادامه مطالب حتما حرفای منو تایید میکنین.

2 - کارمند اداره ای هستین که یکی از همین مدیران پرتلاش! پیشتون ایستاده و شما هم تو بد و بیراه گفتن به نویسنده این مطالب ، مسابقه گذاشتین تا شاید رئیستون گوشه ی چشمی بندازه و یه پله دیگه بالاتر برین . من کمکتون میکنم . میتونین از کلماتی مثل قدر نشناس ! نمک نشناس ! نشر اکاذیب و تشویش اذهان و سیاه نمایی هم کمک بگیرین که خیلی موثره. هر چند که خودتون تو این کارا استاد هستین .


الغرض .....

۹ نظر ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۹:۲۱
حمید خان راضی !

سلام

مطلب امروز رو با یک عکس شروع میکنیم . لطفا با دقت نگاه کنید :


چیزی دستگیرتون شد ؟ نه ؟ یه راهنمایی می کنم :

اینجا حدودا 200 متر بعد از سه راهی دیزج خلیل (بطرف شبستر) است.

خوب که چی ؟

۱۴ نظر ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

یکی دو روز پیش در یکی از وبلاگهای منطقه عکسی منتشر شد که در آن هفت هشت نفر از عزیزان کلیدی آموزش و پرورش در ساعت 12:40 با فراغت بال کامل در حال خوردن املت هستند . نوش جونشون . ما که بخیل نیستیم .



البته شاید هم چون مدارس ، با گذاشتن یک کیس و یک ویدئو پروژکتور "هوشششششششششششمند!" شده است ، نیازی به کار کردن نیست اصلا؟؟؟؟؟


اما .....(ادامه مطالب)


۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۷
حمید خان راضی !

سلام

بیست و نهم مرداد ماه امسال بود که در همین وبلاگ خیلی جهانی ! مطلبی نوشتیم که یه جورایی به شهرداری مربوط میشد ...


ببینین

اخیرا روزنامه ی وزین و به نوعی جهانی ! (البته به صورت مجانی!) بدستمان رسید با عنوان ابتکار(ویژه آذربایجان شرقی) که در مورد موضوع همین پست هم مطلب نوشته بودند ولی به شیوه ی سیاه نمایی نکن ! و تبدیل تهدید ها به فرصت! که من اسمشو میذارم از آب کره گرفتن !


چی ؟ عصبانیم ؟ عمرا من با این چیزا عصبانی بشم! فقط میخندم ! میدونم که مسئولین محترم شهری هم بیشتر از من میخندن ولی بقول معروف ....



خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است ..... کارم از گریه گذشته است ، به آن می خندم!


و اما اصل ماجرا....

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۴۷
حمید خان راضی !

اینجا را می شناسی ؟


دیاری که هر کس به فکر خودش هست…


دیاری که کمتر کسی پیدا می شود برای رضای خدا قدم بردارد…


دیاری که حضور برای خدمت بهمراه حضور برای کسب قدرت، عهدی محکم بسته اند....


فرق را ببین…


آیا کسی هست که .....؟

۰ نظر ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۳:۰۹
حمید خان راضی !

سلام

اگر طرفدار بازیهای کامپیوتری باشید حتما با بازی جذاب تراوین آشنایی دارید. فیلتر شدن سایت تراوین که بدون هماهنگی قبلی و در اوج عدم هماهنگی با بازی‌خورده‌های جهان‌مجازی انجام شد، علاوه بر اینکه صدای خیلی‌ها را درآورد، یک عده را هم بیکار کرد!

 

چرا ؟ .....


۰ نظر ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۵
حمید خان راضی !