سلام
هر کاری هم بکنند ، هر چی پارچه توی این شهر هست بخرند و پلاکارد تبریک و تقدیر و تشکر از همدیگر بر روی آن بنویسند، من و شما خوب میدانیم که در ادارات این شهر فرهنگدوست ! فرهنگ تکریم ارباب رجوع به فرهنگ تحقیر ارباب رجوع و فرهنگ رفع مشکل به فرهنگ دفع مشکل تغییر داده شده اند .
کسی هم که از حقش دفاع نمیکند. چرا؟ چون آخه بابا این کارمند آشنامونه - اون یکی داماد خاله همسایمونه - این یکی عروس بقال سر کوچه مونه و از همه بدتر ، اگر یه کلمه حرف بزنم باهام لج میکنن و کارم حالا حالا ها راه نمیفته!
آشنا بودن اکثر کارمندان با مردم و این فرهنگ مردم داری مسخره! تا کی باید باعث شود که حق ارباب رجوع ضایع شود؟ نجابت مردم بجای بیدار کردن شوق خدمت، چرا اینقدر کارمندان ادارات ( از رئیس تا آبدارچی ) را جری کرده ؟ این قدرت لایتناهی له کردن مراجعین را چه کسی به کارمندان (حتی دون پایه ) ادارات اعطا کرده ؟ چرا کارمندان ادارات فکر میکنند که فقط وقت آنهاست که ارزش دارد؟ و نباید با صحبتهای بیمورد مراجعه کننده تلف شود تا ایشان بتوانند با خیالی آسوده تر گیم روی مانیتور رایانه شان را به مرحله بعد ببرند؟
بعدشم که ایشون اصلا این مطالب رو نمیخونن که
- همش درگیر پاسخ دهی به پیامهای بیشمار تقدیر و تشکر و تبریک هستن - پس تصمیم گرفتم به یکی دیگه گیر بدم
- چیزی هم که فراوونه مورد برای گیر دادن هست 
- تو داستانهای قدیمی صمد بهرنگی برای یافتن قصر آقا دیوه باید چارق آهنی میپوشیدیم و عصای آهنی برمیداشتیم
- هر موقع ته کفش سوراخ میشد و نوک عصا سابیده میشد میرسیدیم به قصر آقا غوله
- یعنی بلایی به سر آدم میاد که باید شهرداری رو مهر کنه و نماز بخونه
- بماند که موقعی که من رفته بودم اونجا ، رئیسش میخواست کاندید بشه و تازه کلی آدم رو تحویل میگرفتن
و بیخیالش شین و اگر گرفتین یا در خلال گرفتنش گیر کردین بیاین ادامه مطالب ....


