شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادارات دولتی» ثبت شده است

این روزها  یک سری از جرائم در عین جرم بودن واسه خودش گردنی کلفت کرده و قانون رو همچین دور میزنه که  دهنت از تعجب باز میمونه ...  چون عرف شده برای خودش ،  قانونی شده  اونم چه قانونی ... !!!


قانون بی قانونی! ......قانونی بنام رشـــــــــوه ...   رایج ترین فساد مالی!


چند وقت پیش واسه ی سرانجام یه کار اداری پامون باز شد به یکی از ادارات دولتی.
خب حق با ما بود و فقط باید روند اداری کار طی میشد که اونم کار  پیچ در پیچی نبود. حدودا سه ساعت دوندگی کردیم , ازین اتاق پاس میدادن به اون اتاق ,  ولی عجب پاسوری هستن این کارمندای محترم اداره جات ...  آخرش فکر میکنید چی شد؟


یه آقای خیلی به اصطلاح محترم  که مسئول انجام کار اداری ما بودند با کمال وقاحت گفتند واسه انجام کارتون یه شیرینی به ما بدید تا درست بشه...




اون لحظه قیافه ی ما دیدنی بود.. عین توپ فوتبال ترکیده وا رفتیم!!!


چند روز بعدش  پرونده ی ما توی یه قسمت گم شد. جالب اینجا بود اینجا هم از همون شیرینی های خوشمزه ی  خامه ای میخواستن تا پرونده ی گمشده مارو که خودشون گم کردن پیداش کنن...


جل الخالق!  عجب دوره زمونه ای شده!


روند کار اینجوریه....  جرات داری نه بگو....  پشت گوشت رو دیدی  پرونده ات رو هم دیدی...

 

سرتون رو درد نیارم  یه هفته نشده  هنوز طعم تلخ شیرینی قبلی  تموم نشده بود که جلوی ماشین مارو  گرفتن  و  میخواستن ببرن پارکینگ  , از ما التماس از اونا شیرینی خواستن... باز خدا پدرش رو بیامرزه علنی شرینی نخواست اما یه بنده خدا نمیدونم کی بود (به گمونم همکار بودن)  گفت یه چی بزار کف دستش  حل میشه...


مامور طفلی جواب رد نداد از بس مهربون بود…


خلاصه بدجور خامه تو خامه شده بود و گفتیم ای بابا پس رشوه  قانون شده  ما بی خبریم؟؟؟


همین ها (بعلاوه 349 مورد مشابه !) باعث شد تا کمی تحقیق کنم و دائره المعارف رشوه رو گرد آوری و تدوین کنم ! در ادامه مطالب ملاحظه بفرمائید ...... کسی چه میدونه شاید هم بعضی جا ها جزوا ه اش کنند و تدریس بشه !

 

۱۴ نظر ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۴
حمید خان راضی !

سلام

امروز صبح زودتر از بقیه ی روزها بیدار شده بودم. کار اداری داشتم و اگر کمی دیر تر می جنبیدم باز هم کارم به فردا می کشید. هر چند که زودتر بیدار شدن در روند کار اداری تاثیر ندارد . اگر بخواهد(بخواهند) که به فردا بکشد ، می کشد !


دستی به سر و رویم کشیدم تا ریش اصلاح نکرده و موهای نامرتب را بیشتر به هم بریزم . به گفته یکی از رفقا (که از آن اداره ای های با سابقه است) ، اینطوری بدبخت تر به نظر می رسم و ممکن است کارم سریع تر راه بیفتد. پیراهن یقه دیپلمات را نمیتوانستم بپوشم. چون هنوز بوی ادکلن میداد. پیراهن دیگری از داخل سبد لباس چرک ها یافته و بر تن کردم . چاره ای نبود .



تو این هوای گرم باید کت هم می پوشیدم ، چون ترکیب کت و تسبیح ، در خیلی از ادارات ، معجزه میکند ! روی کفشها را هم به نوبت با پشت ساق شلوار پای مخالف ! برق انداختم و از در زدم بیرون ......


۶۰ نظر ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۵
حمید خان راضی !

سلام

اگر به پیش نویس نامه هایی که در ادارات برای تایپ داده می شود دقت کنید و معلم ادبیات هم باشید نمره ای بین 3 تا 8 به این برگه ها خواهید داد. باز خدا پدر تایپیست ها را بیامرزد که معمولا پیش از تایپ ، این نامه ها را غلط گیری کرده و آبرو داری می کنند.

این از ادبیاتشان. اما من در مورد بقیه ی علوم هم در موردشان شک دارم . بنابر این یک فراخوان برای کارمندان ادارات و مدیرانشون میذارم که مسئله ی ریاضی طرح شده در ادامه مطالب رو حل کنند و جواب رو تو قسمت نظرات بنویسند. (البته اگر از وقت اداری اضافه آوردن و نوشتن تبریک برای انتصاب آبدارچی شرکت فضولات مرغی در دالقوز آباد سفلی  براشون فرصتی باقی گذاشت)

و اما مسئله مورد نظر :

۷ نظر ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۸
حمید خان راضی !

سلام

آقا امان از بیکاری ....

از وقتی که یارانه میگیریم که دیگه نیازی به کار کردن نیست که ، میشینیم و دنبال بهونه میگردیم .

آدم هم بیکار که بشینه هزار و یک جور سوال میاد به ذهنش. الان داشتم فکر میکردم که این سوالا رو اینجا بذارم شاید یکی از خوانندگان ما جواب بهینه ! براش پیدا کنه و ما رو از نگرانی دربیاره .


برای راهنمایی بیشتر جوابههایی رو که به ذهن خودم می رسیده نوشتم ....


۰ نظر ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۵۶
حمید خان راضی !

بعضی‌ها دغدغه معیشت و گرانی دارند، بعضی نگران مسائل فرهنگی و اجتماعی هستند، بعضی از مردم هم… بعضی از مردم هم به شدت نگران رییس شدن یا نشدن سعید مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی هستند. از قضا این دسته آخر غالبا در نزدیکی پاستور و بهارستان دیده می‌شوند.



این دسته آخر از آنجا که فکر می‌کنند دغدغه آنها از همه چیز برای مردم مهمتر است بی خیال همه چیز شده و گیر داده‌اند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. اتفاقات زیر چیزهایی است که احتمالا پیش چشم مردم رخ خواهد داد:


۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۵۸
حمید خان راضی !
همزمان با ماه‌های پایانی دولت دهم، سیل وعده‌های اجراناشدنی و تحقق ناپذیر در کوتاه مدت همچنان در حال طرح است؛ وعده‌هایی که مدیران بعدی میراث‌دارش خواهند شد و تنها سطح انتظارات عمومی را افزایش می‌دهد. با این اوصاف، چه انگیزه و اصراری در ایجاد توقعات دروغین نزد افکار عمومی هست؟

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می‌داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا‌ ای پادشاه؛ اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می‌روم و می‌گویم یکی از لباس‌های گرم مرا را برایت بیاورند.


نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. پادشاه اما به محض ورود به داخل قصر، وعده‌اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود: «ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می‌کردم اما وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد».


ادامه را نیز بخوانید ...


۰ نظر ۲۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۸
حمید خان راضی !

اینجا را می شناسی ؟


دیاری که هر کس به فکر خودش هست…


دیاری که کمتر کسی پیدا می شود برای رضای خدا قدم بردارد…


دیاری که حضور برای خدمت بهمراه حضور برای کسب قدرت، عهدی محکم بسته اند....


فرق را ببین…


آیا کسی هست که .....؟

۰ نظر ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۳:۰۹
حمید خان راضی !

سلام

در ادامه عزم جزم دولت محترم برای رفع یکی- دو مشکل کوچک باقی‌مانده در راه پیشرفت همه‌جانبه مملکت و حل اساسی معضل جا، علاوه‌ بر این‌که به گفته وزیر مسکن آن‌قدر خانه ساخته شده که روی دست دولت مانده، یک اتفاق دیگر هم افتاده.

البته همین الان عرض کنم که هر چه مشکل در کشور هست مال دولت‌های گذشته است و دولت نهم و دهم فقط کارشان حل آن مشکلات بوده و بس. معاون رئیس‌جمهور خطاب به دستگاه‌های اجرایی مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری مساحت دفا‌تر را در جدول زیر مشخص کرده‌است.

۰ نظر ۱۶ دی ۹۱ ، ۱۳:۰۲
حمید خان راضی !

سلام

اگر طرفدار بازیهای کامپیوتری باشید حتما با بازی جذاب تراوین آشنایی دارید. فیلتر شدن سایت تراوین که بدون هماهنگی قبلی و در اوج عدم هماهنگی با بازی‌خورده‌های جهان‌مجازی انجام شد، علاوه بر اینکه صدای خیلی‌ها را درآورد، یک عده را هم بیکار کرد!

 

چرا ؟ .....


۰ نظر ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۵
حمید خان راضی !

سلام 

 

میگن یه روز دو تا برادر دوقلوی کاملا شبیه به هم  داشتن تو خیابون ولیعصر میرفتن . یه نفر تا اینا رو میبینه شروع میکنه به غش غش خندیدن . وقتی این دو برادر دلیل خنده رو میپرسن ، طرف در حالی که از خنده دل درد گرفته بوده میگه : بابا تابلوئه فتوشاپه دیگه !  

 

حالا اگه گفتین خیابون ولیعصر تو این جوک چرا ذکر شده ؟ 

 

زیاد فکر نکنین . خیابون ولیعصر همون نکته ی انحرافی مسئله بود . چون تو خیابون که راه نمیرن که ! تو پیاده رو راه میرن ! 

 

اما موضوع امروزمون هرچند به خیابون و پیاده رو مربوط نیست ولی به فتوشاپ خیلی مربوطه !


۰ نظر ۱۳ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۸
حمید خان راضی !