نقل است شاه عباس صفوی، رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و به خدمتکاران دستور داد تا در سر قلیان ها بجای تنباکو، از سرگین اسب استفاده کنند. میهمان ها مشغول کشیدن قلیان شدند و دود و بوی پهنِ اسب، فضا را پر کرد اما رجال از بیم ناراحتی شاه پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی نکشیده اند!
شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده است. آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است.»
همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: «براستی تنباکویی بهتر از این نمیتوان یافت.»
شاه به رئیس نگهبانان دربار، که پک های بسیار عمیقی به قلیان می زد، گفت: « تنباکویش چطور است؟



!
هست . من هم امروز یه سر رفتم ببینم گردشگاهی رو که با کودکی ما عجین بوده
چجوری درستش کردن. خداییش هم خوب بود . ولی یادم افتاد یکی از اساتید
عکاسی بمن گفته بود "عکاس باید یا چیزایی رو ببینه که بقیه نمیبینن یا
چیزایی رو که همه میبینن طوری ببینه که بقیه نمیبینن!".
و هی نگیم خدا لعنت کنه اونی رو که ما رو از دهات آورد شهر ! بله دیگه شهره و امکاناتش
- زیر انداز هم لازم نیست چون نیمکت داره واسه نشستن! تا کور شه چشم این انگلیس که دائم هاید پارک لندن رو به رخ ما نکشه
من که دیگه تو انتخابات شرکت نمیکنم . یعنی دیگه نمیتونم شرکت کنم