سلام
در پست قبلی خاطره ای نقل شد از قبرستان !
طبع لطیف بعضی از دوستان آزرده شد ، ازشون عذر خواهی میکنم ولی چاره ای نیست ، حرفهایی که سالهای سال آزارمان میداد ، کارهایی که یک عمر دیدیم و فکر کردیم حرف زدن در موردش گناه است ، جهلی که در قرن بیست و یکم نیز دارد ما را قدم به قدم به عقب می راند ، مجبورمان میکند که گاهی حرفهایی بغیر از گل و بلبل و سوسن و سنبل بزنیم ....
اگر از همین الان خواننده ی وبلاگ شده اید لطفا پست قبلی را بخوانید چون حرفهایی که در این پست زده خواهد شد ادامه ی پست قبلی است.
صراحتا اعلام میکنم که قصد توهین به هیچ دین و مذهب و باور و اعتقادی را ندارم الا باور جهل و خرافاتی که سالهاست زنجیریست بر دستانمان.
در همان قبرستان مذکور ! برای تدفین همان مرحوم فوق الذکر ! منتظر بودیم که آقایی با یک تکه پارچه و یک ماژیک جلو امدند و گفتند : بی زحمت امضاء کنید
یک لحظه خودم را در کسوت استاد مشایخی! دیدم که جمعیت برای امضاء گرفتن از من از سر و کول هم بالا می روند ! هر چند که برایم عجیب بود که چرا در این مکان ؟ آنهم روی پارچه و آنهم با ماژیک !
یک لحظه هم بفکرم رسید که مردم دارند برای شهردار پرتلاش! طومار می نویسند و امضا جمع میکنند. گفتم : چشم دوست عزیز ولی میشه بپرسم ما قبلا همو کجا دیدیم؟ پاسخ این بود: هیچ جا . فقط داریم برای مرحوم مغفور! امضا جمع میکنیم . باید چهل تا باشه سی و نه تاش جمع شده که با شما میشه چهل تا !
فکر کردم شاید کفن تعاونی می دهند . پرسیدم خوب چهل تا امضاء جمع بشه که چی بشه؟
جواب داد : در اصول کافی اومده که اگر چهل تا مومن شهادت بدهند که شخص تازه درگذشته آدم خوبی بوده و ما بغیر از خوبی ازش چیزی ندیدیم ، خدا بدون سوال و جواب میفرستتش بهشت !
گفتم : خوب من که این مرحوم رو نمیشناختم که ! تازه من اینقدر ها هم مومن نیستم که امضامو اونور زیاد تحویل بگیرن. بعدشم این امضاها باید تو محضر ثبت اسناد گواهی امضا بشه و محضر ها هم چند روزه که بخاطر اجرای سیستم جدید ثبت اسناد کارشون مختل شده و میخوان تحصن کنن.
آقاهه با کلی غرو لند گفت : نخواستیم بابا ! از مارتین لوتر کینگ امضا میخواستم اینقدر موعظه نمیکرد ! بفرما ! خودم یه امضای دیگه به نیابت از بابای مرحومم میذارم . امضا کرد و به سرعت پارچه ی سند ششدانگ بهشت را برد تا کنار کفن مرحوم بگذارند و آن دنیا بدون سوال و جواب و فقط بخاطر داشتن چنین سندی ! فرشته ها با سرویس اکسپرس روی دست ایشان را ببرند بهشت !
او رفت و انبوهی از سوال در ذهن کنجکاو من جا ماند
آیا صرف داشتن چنین امضاهایی شخص از سوال و جواب آن دنیا خلاص شده و دربست به بهشت پر از حوری می رود ؟
آیا صلاحیت مومنان امضا کننده جایی تایید نمی شود ؟
آیا همه امضا کنند گان از ته دل به امضایشان اعتقاد داشتند یا در معذورات گیر افتادند ؟
اگر در کتب دینی و روایات و احادیث هم مطلبی باشد که عوام چنین استنادی به آن بکنند پس نص صریح قران در مورد "ذره شرا یره و ذره خیرا یره" چه می شود؟
آیا آن دنیا نیز مانند اینجا توصیه نامه و تقدیر نامه و رضایتنامه میشود به همراه برد؟
آیا هر شخصی که چنین معرفینامه ای از دنیا به همراه داشته باشد کارش ردیف است و به میزان گناهان آن شخص اصلا ارتباطی ندارد و همه را بیخیال می شوند؟
آیا میشود برای مرده های قبلی هم چنین توصیه نامه ای نوشت و در قبرشان گذاشت که کارشون اون ور زود تر راه بیفته؟
اصولا آیا درگاه خداوند منان اینقدر بیحساب کتاب است که ما چند تا ..... جمع شویم و امضاء بزنیم و کار طرف رو راه بندازیم و کسی هم در قیامت نگه بالای چشمت ابروست؟
اگه تعداد امضاها کمتر از 40 تا باشه اصلا تاثیر نداره و شخص رد صلاحیت میشه؟
اصولا ملاک این که ما به کسی بگیم آدم خوبی بوده چیه ؟
آیا خداوند "نعوذ بالله" به ضمیر افراد آگاه نیست و نمیداند که این شخص تو دنیا چه دسته گلهایی به آب داده و صرفا با گفتن "اللهم لا نعلم منه الا خیرا " از تمام کرده و ناکرده ی طرف میگذرد؟
آیا میدانیم معنی قسمت آخر عبارتی که بر روی آن پارچه مینویسیم "اللهم لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا" چیست؟
خدایا ! توفیق ده که تو را بخاطر اینکه لایق عبادت هستی ، بپرستم . نه بخاطر ترس از جهنم ، که این عبادت ترسویان است و نه بخاطر شوق وصل بهشت و حوری ! ، که این نیز عبادت تاجران است
والسلام
حمید راضی