سلام
در پست قبلی خاطره ای نقل شد از قبرستان !
طبع لطیف بعضی از دوستان آزرده شد ، ازشون عذر خواهی میکنم ولی چاره ای نیست ، حرفهایی که سالهای سال آزارمان میداد ، کارهایی که یک عمر دیدیم و فکر کردیم حرف زدن در موردش گناه است ، جهلی که در قرن بیست و یکم نیز دارد ما را قدم به قدم به عقب می راند ، مجبورمان میکند که گاهی حرفهایی بغیر از گل و بلبل و سوسن و سنبل بزنیم ....
اگر از همین الان خواننده ی وبلاگ شده اید لطفا پست قبلی را بخوانید چون حرفهایی که در این پست زده خواهد شد ادامه ی پست قبلی است.
صراحتا اعلام میکنم که قصد توهین به هیچ دین و مذهب و باور و اعتقادی را ندارم الا باور جهل و خرافاتی که سالهاست زنجیریست بر دستانمان.