شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهرداری شبستر» ثبت شده است

سلام

اون قدیما بچه که بودیم (خوب از اولش که این قد و قواره رشید رو نداشتیم) گاهی با همسن و سالامون دعوامون می شد، بعدش که بزرگترا میومدن ما رو جدا کنن ، هر طرف بچه ی خودش رو میگرفت تا از معرکه کارزار عقب بکشه ، در اون لحظه ی آخر ، هر کدوم از طرفین دعوا سعی میکردیم تا ضربه نهایی رو هر طوری شده خودمون بزنیم. بالاخره لنگی ، لگدی ، چکی حتی نوک انگشتمان هم می خورد کافی بود ! چون بر خلاف تصور ، هدف از اون ضربه ی آخر اصلا آسیب زدن به طرف یا به اصطلاح ، درد آوردنش ! نبود . اون ضربه ی آخر جنبه ی حیثیتی داشت  و بخیال خودمون هر کسی که ضربه ی آخر رو میزد (هر چند خیلی ضعیف) برنده ی دعوا بود و حتی در لحظاتی که مادرمون کشون کشون ما رو به عقب نشینی اجباری واردار میکرد ، طرفی که آخرین ضربه رو زده بود با لحنی ظفرمندانه میگفت: دیدی آخرشو من زدم !


البته این در مورد پسرا بود و در مورد دختر خانوما چنین اتفاقی رخ نمیداد و اونها موقع دعوا در آخرین لحظات مقداری از گیس طرف مقابل را به عنوان تیمن و تبرک ! می کندند و افتخارشان برای پیروزی هم معمولا با استناد به همین چند تار مو و آثار چنگ در صورت طرف مقابل ، بیان می شد .


داستان شورای شهر و عزل شهردار شبستر هم دقیقا منو یاد دوران شیرین کودکیم انداخت.... چون که...


۱۹ نظر ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۳
حمید خان راضی !

سلام


اول تشکر:

در سال جدید شاهد هستیم که شهرداری نسبت به تجدید فضاهای سبز شهری اهتمام کامل دارد و چشمگیر تر از همه بلوار ولایت شبستر ( حد فاصل البیز باشی! تا ورودی شبستر) که همه روزه میتوان پرسنل زحمتکش و ادوات و تجهیزات شهرداری را در حال ساخت و آبیاری فضای سبز وسط این بلوار مشاهده کرد که مایه خوشحالی تمامی افرادی است که از این معبر گذر میکنند و من بنوبه خودم از شهرداری شبستر تقدیر و تشکر کرده و به تمام پرسنل خسته نباشید میگویم ...


اما تذکر و درخواست ؟؟؟ ....


۰ نظر ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۲۴
حمید خان راضی !

سلام

بیست و نهم مرداد ماه امسال بود که در همین وبلاگ خیلی جهانی ! مطلبی نوشتیم که یه جورایی به شهرداری مربوط میشد ...


ببینین

اخیرا روزنامه ی وزین و به نوعی جهانی ! (البته به صورت مجانی!) بدستمان رسید با عنوان ابتکار(ویژه آذربایجان شرقی) که در مورد موضوع همین پست هم مطلب نوشته بودند ولی به شیوه ی سیاه نمایی نکن ! و تبدیل تهدید ها به فرصت! که من اسمشو میذارم از آب کره گرفتن !


چی ؟ عصبانیم ؟ عمرا من با این چیزا عصبانی بشم! فقط میخندم ! میدونم که مسئولین محترم شهری هم بیشتر از من میخندن ولی بقول معروف ....



خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است ..... کارم از گریه گذشته است ، به آن می خندم!


و اما اصل ماجرا....

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۰۸:۴۷
حمید خان راضی !

سلام 

 

زمانی که شهردار اسبق تهران (اقای کرباسچی) را داشتن می بردن زندان ، یک عده شعاری که میدادند تیتر پست امروزمونه . یعنی "ای باغبان گلها - خدا نگهدار تو " و طرف دیگر عده ای فریاد می زدند "غارتگر بیت المال - اعدام باید گردد" 

 

امروز میخوایم از شهردارمون تشکر کنیم - البته فقط قسمت اول این شعار در مورد ایشون مصداق داره یعنی " ای باغبان گلها ...." 

 

یکی دو روزه که چند نفر اره به دست افتادن به جون درختان شهر فرهنگدوست شبستر و حسابی ! دارن هرسشون میکنند . تو این وانفسای کارهای انجام شده و نشده ، همین که شهرداری به فکر درختان شهرمونه جای تشکر داره  

 

بقول معروف " عیبش چو بگفتی - هنرش نیز بگوی..." 

 

عکسهای این اقدام خدا پسندانه رو میتونین در ادامه مطالب ببینین !


۰ نظر ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۷
حمید خان راضی !

سلام


اشتباه نکنید ، بحث این پست در مورد جاذبه های توریستی شبستر نیست ( شما بخوانید یک قبر و یک حمام خرابه) ! ، سخن از یک ضرب المثل معروف است . چی؟ یادتون نیومد؟


شنیدین که میگن طرف یه گوشش دره و گوش دیگه اش دروازه ؟


منم شنیدم !


خوب که چی ؟ چه ربطی داره؟ تشریف بیارین ادامه مطالب عرض میکنم ........


۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۱۰
حمید خان راضی !

سلام


دو نفر از خواننده های گرامی وبلاگ بنامهای آقایان فرهاد و علی سیف نژاد از وضعیت زباله سوزی در شبستر عکسهای جالبی تهیه کردن و برای من فرستادن .


از این عزیزان صمیمانه تشکر میکنم . و خوشحالم از اینکه نسل افرادی که به مسائل دور و برشون حساسند و در مقابل تضییع حقشون ساکت نمیشینن هنوز منقرض نشده .


عکسهای ارسالی رو تو ادامه مطالب میتونین ببینین .


۱ نظر ۲۳ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۵۷
حمید خان راضی !

سلام


امروز هوس پیاده روی بخاطر مبارکمان زد و رفتم پارک .


برگشتنی هم خواستیم کلاس بذاریم  و از خط کشی عابر پیاده رد بشیم !


ولی صحنه جالبی دیدم که بلافاصله به هوش و فراست مسئولین زیبا سازی شهر فرهنگدوستمون ! صد باریکلا گفتم  .


از ایشان درخواست دارم که حتما به والده محترمه گوشزد بفرمایند که روزی 250 گرم اسفند برایشان دود کند . نه به جهت چشم زخم ها ..... به جهت اینکه شاید دود اسفند میکروبهای اطراف سلولهای خاکستری مغزشونو نابود  و یه کمی مغز رو از حالت آکبند خارج کنه


۰ نظر ۲۰ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۴۸
حمید خان راضی !

سلام


چند روزیه که یکی از تابلوهای هشدار دهنده شهرداری پر کار شهرستان شبستر توجه منو بخودش جلب کرده . این تابلو درست در گوشه فضای سبز مقابل جهاد نصب شده و در اون صراحتا به رانندگان هشدار داده شده که مسیر سرعت گیر داره و باید مراقب باشند.


عکس و ادامه مطالب در ادامه مطالب !


۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۰۸
حمید خان راضی !

سلام


بنظر شما ارزش جون آدمها چقدره ؟ صدو خورده ای میلیون؟ واقعا اگر کسی عزیزی رو از دست داده باشه هم نظرش همینه؟


مرگ حقه و هیچکدوم ما گریزی ازش نداریم . در این راستا شهرداری هم بکمک ما اومده تا زودتر ما رو به این حق مسلم ! برسونه


دلیل؟ بفرما اینم دلیلش (ادامه مطالب)


۰ نظر ۲۹ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۱
حمید خان راضی !

سلام


عقربه های ساعت چند دقیقه مانده به ساعت 9 را نشان میداد و من چون مطمئن بودم کارمندی وجود ندارد که حتی دقیقه ای زودتر از ساعت تعیین شده سرکار بیاید ، عجله ای برای رسیدن به شهرداری نشان نمیدادم ولی از دور وقتی دیدم یکنفر به سرعت در مقابل شهرداری مشغول تقلاست بر سرعت قدمهایم افزودم.


وقتی رسیدم جلوی در شهرداری ، یکنفر از پرسنل خدوم با قلم مو و رنگ سیاه ، با جدیت در حال رنگ کردن قسمتی از دیوار شهرداری بود . اول فکر کردم که در اجرای طرحهای زیبا سازی ، شهرداری اقدام به نقاشی دیوارها کرده ولی وقتی متوجه نوشته ها شدم ، نظرم عوض شد .


فرض میکنیم که من ندیده ام که زیر این کادر های سیاه چی نوشته بودن و فقط روی حدسیاتم تمرکز کنم :


اگه حوصله دارین میتونین حدس من و عکسها رو تو ادامه مطالب مشاهده کنین :


۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۱۵
حمید خان راضی !