شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

سلام

یه داستان خیلی جالب تو ادامه مطالب هست که سه تا توصیه ی طلایی برای مدیریت ، به مدیران توصیه میکنه .


البته من مطمئنم که دوتای اولی رو همه مدیران ما بسیار خوب بلدند ولی با سومی مشکل دارند .


خوندن این مطلب رو به همه مدیران تازه کار و اونایی که قصد مدیر شدن دارن مواکدا توصیه میکنم.


سه پاکت نامه

آقای مدیر زاده ! به تازگی مدیرعامل یک شرکت بزرگ شده بود ، مدیرعامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های 1 و 2 و 3 روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: «هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.»


چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت (یا مثلا فرض کنید قیمت دلار بالا رفت !) و آقای مدیر زاده بد جوری به درد سر افتاده بود. در ناامیدی کامل، یاد پاکت نامه ها افتاد.


سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره 1 را باز کرد. کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: «همه تقصیرها را به گردن مدیرعامل قبلی بینداز.»


آقای مدیر زاده بلافاصله  یک نشست خبری با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد ( یا دلار بعد از 1000 تومان افزایش ، 23 ریال ارزانتر شود !) و این مشکل پشت سر گذاشته شد.


یک ماه بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد( یا مثلا ایندفعه قیمت کود مرغ بیست برابر شد! ) . با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، آقای مدیر زاده  بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود: «تغییر ساختار بده.»


آقای مدیر زاده به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند. بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد. آقای مدیر زاده  به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد.


پیغام این بود: «سه پاکت نامه با شماره های 1و 2و 3 آماده کن.»


البته دوستان دقت کنن که این فقط یک داستانه و زائیده تخیلاتمه ها . یه موقع فکر نکنین روم به دیوار تو جامعه ما همچین خبرایی هست


مدیریتتان مستدام


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">