پسـرم!
اگر توانستـی استخـدام شوی، در اداره با دو کس رفیـق شـو:
آنچنـان که دانـی آبدارچـی، و یکی از بچـه های حراست..
فـرزندم!
.
.
.
پسـرم!
اگر توانستـی استخـدام شوی، در اداره با دو کس رفیـق شـو:
آنچنـان که دانـی آبدارچـی، و یکی از بچـه های حراست..
فـرزندم!
.
.
.
خدا خر را آفرید و به اوگفت:تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا!من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است.پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد
سلام
اصطلاح بالا کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.
فی المثل گفته می شود:«فلانی چون سنبه را پرزور دید ماستها را کیسه کرد.»
یا به عبارت دیگر به محض اینکه صدای مدیر یا ناظم بلند شد بچه ها ماستها
را کیسه کردند و غیره...
اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه می شود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا خوردگی پیدا می کند.