شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

سلام آقای فرماندار

ببخشید که این نامه را با عناوینی مثل صدیق و پرتلاش و محبوب و ....... در کنار نامتان آغاز نمی کنم چون چیزی که از شما خواهم خواست شخصی نیست و افراد معمولا برای مقاصد شخصی به شما چنین می گویند ،  ثانیا رهبر گفت که به من خدمتگزار بگویید ، من و شما که جای خود داریم....

امیدوارم که حالتان خوب باشد. اگر از احوالات مردم نیز خواسته باشید ، نفسی می آید و می رود. من هم خوبم. راستش کمی حالم بهتر از بقیه است. خدا را هزاران بار شکر می گویم که نان سفره ی مرا بی نیاز از مراجعه به ادارات کرده است و تنها اداره ای که معمولا با آن سر و کار دارم بانک است که آنهم بحمد الله با وجود خود پرداز و اینترنت بانک و موبایل بانک تا حد زیادی مرتفع شده است. به یاد آن شاعر کاشانی که شهرش همنام شما بود ....


اهل شبسترم.


روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی

دلیل اینکه برایتان نامه نوشتم این بود که هرچه از قسمت "نامه به فرماندار" سایت فرمانداری تلاش کردم ، نشد . علتش هم شخصی نیست. نه وام میخواهم و نه موافقت اصولی. نه زمین دارم و نه اجاره دار. کارم هم هیچ جا گیر نیست. اما خوانندگان بسیاری از طریق این وبلاگ برای من نوشتند و برخود فرض دانستم که صدایشان را بگوش شما برسانم . اگر تعدادش را بگویم مطمئنا باور نخواهید کرد ، پس به همین کلمه بسنده میکنم که تعدادشان "زیاد" بود و هست ....

اجازه بدهید کمی به قهقرا برگردم ، آن زمانی که هنوز شما سکاندار این شهر نبودید ، تب فرماندار شدن بدجور دامن خیلی ها را گرفته بود. مجالس و محافلی برپا می شود که مسلمان نشنود ، کافر نبیند ! مزار شهدا یک روز هم خالی نبود و غباری که از قبور آنان رُفته می شد ، زنگار دلهای جاه طلب می گشت.... بازار آمار دادن ها و انتشار عکسهایی که ادعا می شد مال جبهه است هم گرم بود و چیزی که دل خیلی ها را آتش زد این بود که بازار دیدار از خانواده شهدا هم داغ شده بود ... بله آقای فرماندار. گرمای آتش مقام و قدرت ، شاید دل خانواده ی شهدا را سوزاند ، اما بازار پتو فروش ها و فروشندگان روتختی را حسابی سکه کرد ....

در همان زمان ها بود که بناگاه خبری عجیب مخابره ! شد . شهردار شبستر ، دقیقا یکهفته مانده به اتمام ماموریتش ، توسط شورای شهر عزل شد ! شورایی ها که تازه از ماراتن "رای جمع کنی" فارغ شده بودند ، چنین تحلیل کردند که شهردار فعلی آنچنان بی کفایت است که حتی تحملش برای یکهفته هم ممکن نیست و برای اینکه جلوی ضرر را از هر جایی باید گرفت ، همان یکهفته مانده ، عذر شهردار را خواستند و میز و صندلی مسئولیت از وی بستاندند !

مردمی که در آن زمان ها با یکی از اعضای شورای شهر یا شهردار سابق دقایقی را صحبت کرده اند ، نیک به یاد دارند که این دو عزیز ، همدیگر را با الفاظی خطاب میکردند که زبان از بیان آن قاصر است و قلم از نوشتن آن و (کیبورد از تایپ آن!) شرم دارد.

اما دیری نپائید که ورق برگشت ... شهردار سابق که فردی بازنشسته بود و نمی توانست قانونا شهردار شود . به یکباره (تو عزیز دلمی!) شد. امیر کبیر شد . سردار سازندگی شد و شورای شهر پا را در یک  کفش کردند که : (یا تو یا هیچکس دیگه!)

گفتند باید شهردار شود . شنیدند که قانوناً نمی شود ! فرمودند : قانون سیری چند ؟! قانون همین است که ما می خواهیم و اگر بغیر از این باشد ، قانون را هم باید عوض کنند!

از اینجا به بعدش را که شما هم تشریف آوردید و دیدید و شنیدید. حال که قانون نمی گذارد به هدفمان برسیم. اینقدر نفر معرفی میکنیم و بعد استعفایش می دهیم ، بعد صلاحیتش را زیر سوال می بریم و ... که قانونگزار هم به ستوه آید و این اسوه ی خدمتگزاری را (ولو به زور هم که شده) بپذیرد. هر کس هم اعتراضی بکند زبانمان شش ذرع دراز است که : ما در انجام وظایفمان قصوری نکرده ایم که ! جلسات را مرتب تشکیل داده ایم و نفر هم معرفی کرده ایم . کی بود ؟ کی بود؟ من نبودم !

آقای فرماندار: فرمان شهر از کف این افراد بیرون رفته و وضع خراب تر از آن چیزی است که بتوانند با آمار و ارقام و پلاکارد و بنر و لوح تقدیر دادن بخودشان و سیاست "فرار به جلو" و تشکیل "اکیپ تبریک گویی به معلمان" و رنگ کردن در و دیوار و آگهی دادن و لبخند زدن مقابل دوربین های مشخص و امثالهم ! جمعش کنند.

ساخت و سازهای غیر قانونی از در و دیوار شهر بالا می رود . در آمد شهر به صفر رسیده و این را میتوان از این فهمید که شهرداری که تا دوسال قبل ساخت و ساز و در آمدش سرنشین آمار بود ، الان برای بیست هزار تومان عوارض ، بیست بار بخانه ی ما تلفن زده است ! آمار را از نظام مهندسی هم بپرسید ، بسیار گویاست !

کل فعالیت شهرداری خلاصه شده است در کشتن چند توله سگ ! و ساختن مستراح در پارک میشو که از زمان کلنگ زنی! تا بحال ، بیست بار در سایت شهرداری از آن به عنوان اهم فعالیتها (آغاز ، ادامه ، ساخت و .....) نام برده شده  و هنوز هم افتضاح (ببخشید افتتاح) نشده است ! آب دادن چند درخت و جارو کردن چند خیابان هم که سالهاست که انجام می شود و برای آن نیاز چندانی به بودن شهردار نیست !

ساخت و ساز در شهر راکد شده است . سازندگان سرمایه خود را به بازار های دیگری انتقال داده اند . کارگران ساختمانی بیکار شده اند و شرمنده ی اهل و عیال. حتما خبر دارید که دادگاه و شورای حل اختلاف و دفتر امام جمعه ی محترم و دفتر خود جنابعالی هم روزی نیست که افراد مراجعه نکنند و از ظلمی که از طریق این اداره بر آنان می رود گله نکنند و دادخواهی نکنند.

افرادی به من نامه نوشته اند و گفته اند که شهردار سابق در آستانه ی مکه رفتن با بسیاری مصالحه کرده و بعدش شهرداری کلا منکر این مصالحه ها می شود و سرپرست فعلی نه اختیارش را دارد و نه توانائیش را که به این جماعت پاسخ قانع کننده دهد . آقای شهردار قبلی : بدانید و آگاه باشید که این افراد (بنا بر ادعای خودشان) ، هیچکدامشان شما را قبل از سفر حج حلال نکرده اند. حال شما دانید و خدایتان !

آقای کاشانی : سرتان را درد نمی آورم. خواسته ی این مردم بسیار کم است و صبرشان زیاد...

کسی مایل نیست شهردار قبلی به همان مسند باز گردد. سرپرست فعلی هم مد نظر مردم نیست ! ایشان هم نشان دادند که شایسته ی این کار و بایسته ی این بار نیستند . دیدیم و شنیدیم که برای مردم چقدر ارزش قائلند بخصوص  زمانی که دیدند آمار ناراضی ها در سایت شهرداری بصورت تصاعد هندسی! بالا می رود، چاره را در حذف نظر سنجی دیدند و نشان دادند که مرد پاک کردن صورت مسئله هستند نه مرد حل مسئله !

شورا نشان داد که مردم در رای خود دچار خطا شده اند و انشاء الله در انتخابات بعدی تجربه ای جانانه برای برخی افراد رقم خواهد خورد. شورایی که مهمترین کارش چسبانیدن بنر و گفتن تبریک است را منحل کنید و فرد اصلحی را که قانون و مردم قبولش داشته باشند (در این شهر چنین افرادی کم نیستند) برای سمت شهرداری انتخاب کنید. بگذارید مردم بعد از رفتنتان دعایتان کنند . نگذارید فرهنگ مداحی در روابط بین مردم و مسئولین نهادینه شود . چونکه :


خانمانسوز بُوَد، آتش آهی، گاهی                   ناله ای می شکند پشت سپاهی، گاهی

گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید                      سالک بی خبر خفته براهی، گاهی

قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود            به عزیزی رسد افتاده به چاهی، گاهی

هستیم سوختی ازیکنظرای اختر عشق                   آتش افروز شود برق نگاهی، گاهی

روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع              روسپیدی بود از بخت سیاهی، گاهی

عجبی نیست، اگر مونس یاراست رقیب                 بنشیند بر گل هرزه گیاهی، گاهی

چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی                 دل برقصد به بر از شوق گناهی، گاهی

اشک در چشم، فریبنده‌ترت می‌بینم                     در دل موج ببین صورت ماهی، گاهی

زرد رویی نبود عیب، مرانم ازکوی                    جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی، گاهی

دارم امید که با گریه دلت نرم کنم                    بهر طوفانزده سنگی است پناهی، گاهی


زیاده حاجت جسارت و تمهید مرارت نیست

برادر کوچک شما : حمید راضی

نظرات  (۱۹)

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۳ شبستر مارالی
دعوتمان کردند که برویم در محضر امام جمعه شبستر مشکلات شهر را مطرح کنیم ، رفتیم دیدیم آقایان برای حمایت از آقای موسویان جلسه گذاشته اند . همه هم با ترفندی اینچنین دعوت شده بودند و روحشان خبر نداشت و همانجا گفتند ببینید ! این همه جمعیت آمده که از شهردار شدن ایشان حمایت کند.
دعوت شدیم برویم مسجد آقا را افتتاح کنند ، مجلس را تبدیل کردند به قدر دانی و حمایت از شهردار سابق
دیگر حاضر نیستم به هیچ مجلسی بروم . با صدای بلند اعلام میکنم از شهردار سابق و سرپرست فعلی رضایت نداریم و نمیخواهیم در شهرداری باشند . شورا هم باید منحل شود. بابت سوء استفاده ای که از مردم در چنین جلساتی می کنند باید پاسخگو باشند
شورای شهر در پاسخی که همیشه می دهد اذعان دارد که تا بحال هیچ قصوری نکرده و هیچ کار خلاف قانونی نداشته است. به این عزیزان عرض می کنم که وقتی کسی هیچ کاری نکند طبیعتا کاری خلاف قانون هم نخواهد کرد .
شما که نشسته اید و اندازه سر سوزن هم کار انجام نداده اید که حالا این کار قانونی باشد یا غیر قانونی . واقعا اشتباه کردیم و به شماها رای دادیم و پشیمانیم . انشاالله در انتخابات بعدی جبران خواهیم کرد . فکر کنم دفعه بعد فقط یک رای بیاورید و آنهم همانی باشد که خودتان بخودتان می دهید.
ما مردم که حلالتان نمیکنیم و امیدوارم که در روز قیامت تاوان اینهمه بیعدالتی که بخاطر لجبازی شما بر مردم میرود را پس بدهید
اگر اعضای شورا برای مردم اندکی ارزش قائل بودند آن نامه جوابیه را لا اقل تایپ می کردند و با آن بد خطی نمی نوشتند . الات تایپ یک نامه که کاری ندارد. نشانگر اینست که برای مخاطبین نامه ارزشی قائل نیستند
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
******* حیا کن
.
.
.
شهرداری رو رها کن

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۴ پاسخ به شهروند
آن نامه پر از غلط املای بود. وای بر ما با چنین رئیس شورایی.
در بخش اول نوشته:
با سلام خدمت خبرنگاری محترم ....
من مانده ام منظور از خبرنگاری در همین جمله چیست؟
نامه ای خوب است انشایش عالی املایش اعلی .محتوایش ازتملق خالی.فقط دوسطر مانده به آخر -در قسمت نثر-را اضافه هست لطفا اصلاح فرمایید.
پاسخ:
احسنت بر این دقت نظر....

اصلاح شد

ممنونم
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
سلام دوستان
میگویند که آقای جهانی از فرمانداری اخراج شده است...موضوع چیست؟
پاسخ:
سلام
من که الان دارم از شما می شنوم. کسی اطلاع دقیقتری داره؟
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام آقای راضی
درباره پیام مطلع باید بگم که منم شنیدم، که ***** از فرمانداری اخراج شده است.دیگه این آقای جهانی در اتاق خویش در محل فرمانداری حضور نداشته و یک نفر دیگر بجای ایشان در اتاق هستند.
آقای جهانی مثل اینکه نتونسته ب* *** ******** ****** **** **** انجام دهد.باید بیشتر بدانیم که جریان چیست؟

با سلام ،

ببخشید ، آقای جهانی کیه ؟

فکر نکنم به این نام کارمندی در فرمانداری شبستر بوده باشه ؟

لطفاً بفرمائید هر کسی هر چی می‌فرماید راستش را اول مطمئن باشه بعداً بنویسه .

پاسخ:
خوب شما که خودتون فرمودین . دقت بفرمائید که در نظر ها نیز تکیه بر شنیده ها است و کسی (از جمله خود من) اظهار نظر قطعی نکرده و نظر را از مطلعین جویا شده اند . اگر شما خبر دقیقتری دارید بفرمائید .

تا نباشد چیزکی ... مردم نگویند چیز ها ..

جناب حمید خان سلام

شما هوشیارتر از این هستید که یکطرفه به قاضی بروید

 

برخی ها بخاطر اینکه شما را سکوی پرتاب کنند نظرات کذب و تندی علیه مخالفان خود که دل خوشی از آنها ندارند با نامهای مستعار ارسال میکنند

میکویند بردن آبروی مومن همانندخوردن گوشت برادر مرده است و حفظ آن والاتر ازحفظ آبروی کعبه است

ساده تر بگویم میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و از کاه کوه بسازند

 

پاسخ:
سلام آقا یا خانم دوست
من دقیقا متوجه نشدم فرمایش شما اشاره به کدام قسمت دارد. اگر منظورتان اصل مطلب این پست باشد که آبروی کسی برده نشده . اگر منظورتان قسمت نظرات است که من باز هم هر چه دقت کردم و دوباره نظرات را مرور کردم به آبروی کسی خدشه ای وارد نیست . لطفا با ذکر مصداق بفرمائید کدام قسمت منظورتان بوده تا اگر قصوری باشد اصلاح گردد .

در ضمن آن چیزی که مثل خوردن گوشت برادر مرده است ، غیبت است ، نه بردن آبرو ، اما قسمت دوم را درست فرموده اید .

باز هم با نظرات ارزشمندتان ما را بنوازید
ممنونم
ان نامه رییس شورا را مشاور رییس شورا یعنی اقای مهندس عطاری نوشته اند چرا ایشان تسوجی هستند و دست به قلم ان شهر قوی می باشد خدا به داد اشرفی برسد 
پاسخ:
مشاور ؟؟؟؟؟!!!!!! ببخشید مگر ایشان وزیر هستند که مشاور دارند؟؟؟؟ مشاوره برای کدام کار؟؟؟؟
من دقیقا اطلاع ندارم آن نامه را چه کسی نوشته ولی توصیه ی اکیدم به نویسنده این است که حتما در کلاس های خوشنویسی ثبت نام کند. من در کلاس دوم ابتدایی خطم زیباتر از این بود . ضمنا کلاس ابتدایی کامپیوتر یا تایپ هم بد نیست. برای نامه ای که مخاطبش مردم شریف هستند بهتر بود تایپ شود. احتمالا برای رئیس باید یک تایپیست هم استخدام شود.

اینکه فردی اهل بخش خاصی است دال بر صحت ادعای او نیست . متاسفانه هنوز هم تعصبات قومی و قبیله ای که انسان را یاد دوران پیش از اسلام در عربستان می اندازد ، رواج دارد.

در آن نامه چیز جدیدی نیست و صرفا هدف انداختن توپ در زمین دیگری و رفع تکلیف و سلب مسئولیت است که در بین اداراه جاتی ها ! امری معمول ست .

شورا مقصر نیست . شهرداری مقصر نیست . فرمانداری مقصر نیست . کم کم به این نتیجه می رسم که مقصر آن کشاورز بدبختی است که زیر آفتاب کار می کند . از مسئولین امر تقاضا میکنم بروند و دستگیرش کنند .

خدا قبل از اشرفی به داد ما ها برسد !
این " دوست" فکر کنم منظورش آقای جهانی است. من اونجا نظر نوشتم و چون دیدم درج نمی کنه, مجبور شدم آدرس وبلاگ شما را بدم تا بلکه یه کمی به خودش بیاد و انتقادها را بخوانه.
پاسخ:
اگر منظورش هم ایشان باشد که توهینی نشده که . فقط یک خبر در حد شنیده ها نقل شده. حتی جایی که فکر کردم ممکنه نامناسب باشه حذف شده . من هنوزم نمیدونم منظورشون کی بود؟
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
آقایان خبر نگار مگر فرماندار تاگید به همدلی و وحدت ویک پارچگی دعوت نکردند مکر ریاست محترم ارشاد نگفتند ما آماده همکاری ودادن محل مناسب برای باشگاه خبرنگاران نکردند  پس چرا این آقا*****  می خواهد خودش یکه تازی کند برای اینکه آقای فرماندار نشان دهد که او نمی خواهد درمیان خبرنگاران تبعیض قائل نشود فرمودند اطاق را تحویل دهد تا دریک مکان که خبرنگاران به آن حوزه ارطبات دارند تشریف ببرند شاید هم خواسته همه باهم باشند که قطعا همین منظوررادارد ولی آقا ***** می ترسد کاروبارش ازدستش دررود و.....این خبرنگاران راهم که می بینم به مادیات فکر نمی کنند چون بیشتر برای تهیه خبر از جیب خود خرج میکند تنها درآمد این خبرنگاران بی ادعا همین هدایای ناقابل بعضی ادارات ونهادهاست آنهم گرایه بین شهری نیز نمی شود ولی باز ازاین ادارات نیز تشکر کرد که حد اقل روز خبرنگاررایادشان است وبرای تبلیغ هم که شده یادی از خبرنگاران می کنند 
پاسخ:
سلام

سخنانتان بسیار دقیق و ارزشمند است و من نیز برای این صنف ارزش و احترام قائلم

ضمنا با عرض معذرت "ارتباط" درست است نه "ارطبات"
این نامه غلطهای فراوان املایی و انشایی دارد کار از ارتباط گذشته
جابجا کردن حروف ت وط (ارتباط /ارطبات )جهت نشان دادن کار آقای .....است وعمدی می باشد 
پاسخ:
خوب این شد یه چیزی

من فکر کردم بخاطر "کلبه صفا" و "اینجا کلاس ادبیات نیست" و "همونجوری که به ذهنم اومد نوشتم" هست
سلام آقای مطلع راست میگویند رئیس ارشاد یه محلی در خود ارشاد به خبرنگارها اختصاص داده ولی آقای جهانی نمیدانم شهری یا روستایی نمیخواد بره میگه چشم من از همه سیاه تره من با اونا یکی بشم نه ابدا نمیشه !
پاسخ:
متاسفانه حس نارسیسم (خودشیفتگی) در بین خیلی ها رسوخ کرده و در توهمات خود ، خویشتن را برتر از بقیه می پندارند اما گذشت زمان ثابت کرد که فقط بار درست است که به سر منزل می رسد ، اگر چنین اتفاقی صحت داشته باشد باید به فرماندار جدید جداً تبریک گفت ! کاش در مورد شهردار و بساط شهرداری نیز چنین قاطعیتی به خرج دهد.
ارباب رجوع :میخواهم اقای رئیس راببینم .کارفوری دارم
منشی:مزاحم نشوبزارچرتم رابزنم رئیس رفته درکلاس تکریم ارباب رجوع شرکت کند،هفته دیگربیا
۱۶ بهمن ۹۳ ، ۰۵:۳۵ اسماعیل اسماعیلی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
با سلام د هه  فجر مبارک . این آقای ****** **** * ******* ***** نامه ای به یک نفر خان و ارباب روستا داده و او را به دادگاه معرفی کرده و از دادگاه خواسته یک نفر پاسدار  ، جانباز ، بازمانده جبهه و جنگ و سرهنگ نیروی قدس را به بهانه نشر اکاذیب ( شما بخوانید حقایق ) در مورد خان ظالم روستا به زندان محکوم کنند و دادگاه هم او را به دو سال زندان و چهار فقره  75 ضربه شلاق محکوم کرده است . به این میگویند ******* **** !!!
پاسخ:
سلام
دوست عزیز اگر آن شخص خلافی کرده باشد این عناوینی که برای ایشان شمردید دلیلی بر برائت ایشان نیست و دادگاه در موقع رسیدگی به جرمی ، فکر نکنم درجه ی کسی را در نظر بگیرد . اگر انسان جرمی مرتکب نشده باشد لازم نیست از کسی بترسد ، حال آن شخص هر که می خواهد باشد و اگر مجرم باشد باید منتظر مجازات باشد چون در نظام ما کسی بالاتر از حضرت علی نیست که مانند یک فرد عادی در دادگاه حاضر شد و چون شاهدی نداشت قاضی علیه ایشان رای داد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">