سلام
در اخبار خواندیم که رئیس جمهور محبوب ، با استقبال بی سابقه 500 نفری مردم تبریز وارد استان آذربایجان شرقی شد و کلا بیخیال اینهمه تقاضای گروهها و تشکلها و مردم عادی که مصرانه خواستار به همراه نیاوردن یک نفر! بودند شد.
ظاهرا یکی از وزرای خوشنام و کشتی گیر ایشان نیز قرار بود به شبستر بیایند که نمیدانم آمدند یا نه !
اما چیزی که من از این سفرها درک میکنم شاید با نظر بعضی ها ! کمی متفاوت باشد . بنابر این خواهش میکنم بادمجان دور قاب چین ها و کسانی که فقط از راه تایید ! و سفید نمایی ! و سیاست "همه چی آرومه " ارتزاق میفرمایند از خواندن ادامه مطالب خودداری نموده و وقت باقیمانده از ساعت کار را صرف خواندن خبر های "من چقدر خوشحالم " از وبلاگهای خبری منطقه بفرمایند !
دیشب در مسیر ورود به شبستر (نرسیده به فرمانداری) مشغول رانندگی بودم و ایضا منتظر افتادن در چاله های به این گندگی ! ولی وقتی دیدم اتومبیلم در چاله نیفتاد اول فکر کردم مسیر را اشتباه آمده ام. از شما چه پنهان یک لحظه فکر کردم به ملکوت اعلی پیوسته ام و روی ابرها رانندگی میکنم !
باری ! شب تا صبح فکر این موضوع نگذاشت بیشتر از ده ساعت بخوابم و صبح زود به محل فوق الذکر رجعت کردم ( لطفا با رجعت مرحوم چاوز اشتباه نشود . ما کجا و ایشان کجا !)
صحنه ای که دیدم فوق تصور بود .... چاله ها را آسفالت کرده بودند ! باورتان میشود ؟ تازه مسیر را هم آب و جارو کرده بودند !
اینجا بود که از صمیم قلب آرزو کردم ای کاش فرمانداری شبستر در خرمن یری! بود تا لااقل چاله های بیشتری پر میشد ! و یاد خاطره ای افتادم که پیری روشن ضمیر از زمان طاغوت برایم نقل می کرد !
گویند روزی امیر عباس هویدا به شهری رفت (البته برای بازدید نه سفرهای استانی) و دید که در حیاط شهرداری آن شهر ! لودر ها و بولدوزرها و گریدر ها و غلتک ها (و کلی ماشین آلات دیگر) را طوری شسته و برق انداخته اند که انگار همین الان از خط تولید بیرون آمده اند و مسئولین شهری هم دست به سینه ایستاده و منتظر پیغام تشویقی (اون موقع کارت هدیه نبود که !) بودند .
امیر عباس هویدای فوق الذکر پکی عمیق به پیپش زد و گفت : من انتظار داشتم ماشین آلات راهسازی شما را در جاده های خرابی که از آن گذر کردم ببینم در حالیکه یک وجب خاک روی آنها باشد و لحظه ای مجال استراحت نداشته باشند ! شما اینهمه ماشین راهسازی دارید و باز هم راه های شهرتان مال رو است ؟ من که اگر میخواستم ماشین آلات تمیز ببینم یک سفر می رفتم ممالک خارجه (منظورش کشورهای استکباری بود) و همه اینها را در کارخانه شان می دیدم !
آخه مسئولین عزیز ! مگر مردم شبستر آدم نیستند که بخاطر وزیری که یکساعت از عمر وزارت یکماهه باقیمانده را به این شهر می آید اینهمه ظاهر سازی انجام میشود ؟ تازه مگر ایشان مشکل بینایی دارند و متوجه این لکه گیری های شبانه نمیشوند ؟؟ یا با هلیکوپتر از تبریز به شبستر آمده اند و وضع جاده ی بخش صوفیان - شهرستان شبستر را ندیده اند ؟ آیا این کار شما گول زدن یک وزیر نیست ؟ و بالا تر از آن دهن کجی به کل مردم این خطه؟
اینجا بود که باز هم آن پیر روشن ضمیر به تلفن همراهم زنگ زد و لطیفه ای نقل کرد :
گویند چند نفر خوابیده بودند که یکی از آنان (گلاب به روتون) صدایی مهیب از خود به در کرد ! و برای آنکه رد صدا را گم کند ، کفش خویش را بر زمین همی کشید ! یکی از دوستان تیز و بز که در کنار وی آرمیده بود بگفت: گیرم صدایش را خفه کردی. بویش را میخواهی چه کنی ؟!؟
از آنجائیکه بنده هیچوقت کارمند نبودم و سعادت نداشته ام که در مراسم استقبال و سخنرانی شرکت کنم و حقوق و پاداش بگیرم ( چون کار میکنم و با عرق جبین ! پول در می آورم!) ، سری به وبلاگهای خبری زدم و فهمیدم که آقای وزیر اقتصاد قرار است ساعتی را هم با مردم باشند و مشکلاتشان را بشنوند !
جناب آقای وزیر : لطفا این قسمت را حذف کنید و بجایش چند تا از این طرحهای بیشمار را افتتاح بفرمائید . مگر مردم مشکلی هم دارند آخر ؟ آنهم با وجود وزیر فعال و پرکار و اندرز گوی چون شما ! بحمدالله همه چیز در امن و امان است و مردم کوچکترین مشکلی بخصوص در حیطه ی کاری شما "مطلقا" ندارند !
فقط بنده دوتا خواهش بسیار جزئی داشتم . اول اینکه به این بانکهای شهر ما بگوئید کمی با ما راه بیایند. هر روز زنگ میزنند و به ما میگویند که برویم از بانک پول هایمان را برداریم چون اولا سودش را نمی رسند بدهند و دوم اینکه سیستم کامپیوتریشان برای اعدع بالاتر از 16 رقم جا ندارد. چه وضعی است آخر ؟ یا این سیستم کامپیوتری را درست کنید یا ده پانزده تا صفر از پول ملی بردارید که مشکل ما هم حل بشود . مرسی !
دوم اینکه خیلی به آقای بهمنی سلام مخصوص برسونین . خدا وکیلی من یکی که عاشقشم . اگر هم میخواهید لطفی به من بکنین لطف کنین شماره ایرانسل منو داشته باشین ، هر موقع که قرار شد شما یا آقای بهمنی در مورد کنترل گرانی سخنرانی داشته باشین یا در مورد طرحهاتون برای ارزان شدن دلار تا زیر هفتاد ریال ! یا پایین آوردن قیمت طلا در حد سنگ آهک ! در رسانه ملی صحبت بفرمائید یه پیامک به من بزنین یا اگه آقایی کنین و تو همین وبلاگ یه روز قبلش یه نظر مخفی ! برام بذارین که من قبل از گرون شدن بتونم کمی طلا و سکه بخرم و بعد از پخش سخنرانی ها سه برابر بفروشم ، جای دوری نمیره . قبلا هم که عرض کردم . ماها چون کارمند نیستیم و مجبوریم با کار کردن ! روزی خودمونو دربیاریم ، چشم امیدمون به همین سیصد ، چهارصد میلیون تومن ارز و سکه و اینجور چیزاس . دستتون درد نکنه
به آقای احمدی نژاد هم سلام مخصوص ابلاغ بفرمائید. خیلی دوست داشتم بیام و هم ایشون رو و هم چهره ماه همراهانشون ! رو ببینم ولی کار پیش اومد نشد . راستی داشتم فکر میکردم ایشون چجوری اتوبان زنجان - تبریز رو افتتاح کردن ؟ ما که از چند سال پیش تا خود تبریز رو داریم با همین اتوبان طی طریق ! میکنیم که ؟ تو همین فکر بودم که بازم همون پیر روشن ضمیر که داشت با بلوتوث ریموت کنترل ! نوشته های منو کنترل میکرد برام یه توییت زد که باباجان ، وقتی یه نصف روز مردم همین شهر پشت درهای بسته ی مسئولین موندن که برن کلنگ ساخت بوفه ! ی یه جایی رو بزنن برای رئیس جمهور که این اتوبان باید متر به مترش افتتاح بشه که ! چقدر شما مردم سیاه نمایی میکنین و حس کلنگ زنی و افتتاح طلبی مسئولین رو نادیده میگیرین !
دستتون درد نکنه - خیلی آقایی
راستی امروزم دلار بد رقم کشیده پایین ها، جون داداش یه طرحی ، سخنرانیی ، تدبیری بزن تو گوشش یخورده بره بالا باد کرده رو دستمون گناه داریم ما کارگر جماعت - همیشه دعات میکنم