شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

توضیح: البته این مطلب ، قطعاً شامل همه مدیران کشور نمی شوند، طبعاً هستند بسیاری مدیران که پا به پای مردم کار می کنند و تلاش هایشان، گاه با بی مهری مواجه می شود


"مشخص است چرا همه در به در دنبال مدیر شدن هستند" ؛ این سخنی است که گاه و بیگاه از زبان مردم کوچه و بازار شنیده می شود، آنان معتقدند مواهب مدیر شدن به حدی است که برای رسیدن به آن، می توان از هر سدی گذشت!

به گزارش سرویس اجتماعی "انتخاب"؛ فلان مدیر ارشد اداره که همین 10 روز پیش از مرخصی دوماه اش استفاده کرده و دو ماه تمام در محل کارش حاضر نمی شده، احتمالاً با توجه به اینکه سفرهای مذهبی، ربطی به مرخصی ندارد ، سه روز پس از حضور در محل کار، راهی کربلا شد و الحمدالله پریروز ، صحیح و سالم به اداره رسید. چون من به عنوان ارباب رجوع، بیش از حد به اداره مذکور رفته بودم تا آخرین امضا را از جناب رییس بگیرم و شر را کم کنم، کارمندی از همان اداره که به خاطر رفت و آمدها مکرر توفیق دوستی با او را یافتم، تماس گرفت و اطلاع داد که جناب رییس، ان شالله امروز (که همان دیروز باشد) ، خداوند طلبیده و عصر همان روز راهی مکه هستند، اگر کاری داری بیا که جناب رییس، دارند حلالیت می طلبند!


اگر بگذریم از آنکه تا رسیدیم، جناب رییس را دم اتومبیل دیدم، نامه را نشانش دادم و با عصبانیت گفت "اینجا که نمی شود، ان شالله پس از سفر"، نگاهی به روزهای آینده نشان می دهد کار من و امثال من حالاحالا ها برای گرفتن امضا طول می کشد. یک حساب سر انگشتی نشان می دهد که:


* جناب رییس برگردند، حداقل دو هفته زمان می برد، پس از آن هم یک هفته دید و بازدید و خستگی سفر


* ماه رمضان نزدیک است، ماه رمضان هم که کار نمی کنند، یادم می آید صحبت آن کارمند اداره مذکور که در دفاع از دوستش در ماه رمضان سال قبل گفت، "مرد حسابی! چقدر می ری میای؟ مگر نمی بینی روزه است؟!!!، خب برو بعد از رمضان بیا"


* پس از رمضان، فضا آماده است برای یک سفر عالی به شمال کشور جهت رفع خستکی ایام رمضان و مشقت های روزه داری! اگر هم آب و هوای شمال با طبع مبارک ناسازگار بود، خانواده را می فرستیم شمال و خودمان می رویم آنتالیا تا در صورت امکان، شعبه ای تاسیس کنیم.


* از آنجا که جناب مدیر اساساً فاقد سابقه اجرایی هستند و از مدیریت، چیز زیادی نمی دانند، قرار است در سفری یک ماه راهی کیش و قشم شوند تا آنجا آموزش های لازم جهت اداره ی "اداره" به ایشان داده شود!


.... و این داستان ادامه دارد!


بعد بگو چرا فلانی برای مدیر شدن اینگونه سر و دست می شکند؟! تازه بگذریم از مواهب دیگری که شاید در آیندده به آن بپردازم!



بنظر شما خدا وکیلی مدیران ما نماد بارز جمله معروف شهید مظلوم بهشتی نیستند؟


ما شیفتگان خدمتیم ..... نه تشنگان قدرت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">