شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکسهای منتشر نشده» ثبت شده است

سلام

دنیای امروزه ما را عادت داده است تا با جنایت مانوس شویم . هر شب اخبار را که گوش کنید ، چند نمونه خواهید دید.. بمب گذری ، عملیات انتحاری ، سرکوب ، گروگانگیری و قتل و ... با چشم و گوش ما عجین شده است و دیدن صحنه های فجیع جنایات انسانی که به حق روی حیوانات وحشی را سفید کرده اند کم کم دارد برایمان عادی می شود . اما بعضی وقتها صحنه هایی هست که حتی سنگی ترین دلها را نیز به درد می آورد و چشم قصی القلب ترین انسانها را نیز تر میکند...

۳ نظر ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۱
حمید خان راضی !

 سلام

خیلی اوقات پیش میاد که یک نامحرم کاری برامون انجام داده که از فرط خوشحالی میخواهیم او را در آغوش بگیریم و بغل کنیم ، اما مسائل شرعی و قُبح اجتماعی این عمل مانع از انجام این خواست قلبی میشه !  

 دانشمندان طرحی ارائه داده که با استفاده از آن میشود نا محرم را براحتی در آغوش بگیرید ، در حال حاضر مراحل عملی این طرح به پایان رسیده و فقط منتظر اخذ مجوز از وزارت محترم ارشاد میباشد که البته با توجه به این مسئله که فیلمهایی مثل "من مادر هستم" ، به راحتی مجوز پخش گرفته اند ، اخذ مجوز برای چنین اختراع مفیدی ! زیاد سخت نیست .

 

عکسهای لو رفته از این اختراع رو میتونید در ادامه مطالب مشاهده بفرمائید.


۰ نظر ۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۶
حمید خان راضی !

سلام به همراهان


شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان می‌تراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمی‌کرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را می‌کشید تا به دردی که با کشاندن تیغ بر صورتش برمی‌خواست، عادت کند.«وحشت عظیمی از آن آنچه در بیرجند انتظارش را داشتم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»


۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۲:۱۱
حمید خان راضی !