شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

قبول مسئولیت نوشته ها کافی نیست. اهل قلم در قبال تمام چیزهایی که باید می نوشتند ، اما به هر دلیل ننوشته اند نیز مسئولند

شبستر از زاویه ای دیگر (SHABESTAR)

این وبلاگ کاملا شخصی بوده و وابستگی به هیچ حزب - گروه - ارگان - NGO - نهاد دولتی یا خصوصی و یا تشکلهای سیاسی و اجتماعی ندارد. وامدار هیچ جریان سیاسی و غیر سیاسی نبوده و مسئولیت مطالب نوشته شده را بعهده میگیرد . چنانچه فردی به عنوان یا محتوای مطلبی اعتراض داشته باشد ، نویسنده متعهد است اعتراض وی را (چنانچه خلاف ادب و عرف و هنجارهای جامعه نباشد) در ذیل همان مطلب درج نماید .

آخرین نظرات
  • ۲۲ مهر ۹۹، ۱۶:۴۸ - محمد مانی
    ۱۹۷😎

چیزهای کوچک زندگی 

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد ، یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.


در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود:



ادامه مطالب ......


چیزهای کوچک :


مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود.و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت .


همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد


یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد!


یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.


یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباس تاخیر کرد.


اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.


یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.


یکی دیگر بچه اش تاخیر کرده بود و نتوانسته بود سروقت حاضر شود.


یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.



و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد.و به همین خاطر زنده ماند!


به همین خاطر هر وقت;


در ترافیک گیر می افتم


آسانسوری را از دست می دهم


مجبور برگردم تا تلفنی را جواب دهم...


و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد


با خودم فکر می کنم


که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم..


دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است


بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند


نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید


با چراغ قرمز روبرو می شوید


عصبانی یا افسرده نشوید


بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست


۹۱/۰۶/۰۸

نظرات  (۱)

خیلی ممنون...به سختی ولی یافت شد بالاخره.
این پست در من اثرات فراوانی گذاشته.متشکرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">